وظیفه
گوش نکن به حرف من ، وظیفه م بگم بری / تو خارج از وظیفه هات برام پناه آخری
مشخص من نشدم اونکه بهت وعده دادم / به بغض من محل بذار میخوام بدم وعده بازم
میشم همون که تو میخوای ، یه فرصت دیگه بده / نذار صدام بلند بشه ، چیزی بگو دیگه چته ؟
با اینکه حق ت بری ، ازت میخوام که بمونی / مثل همیشه پررو ام ، غریبه نیسی میدونی
الآن که قسمت این شده ، من بکشم تو بکشی / دست منم که اگه بود میذاشتم اینو بکشی
آخه تو که نمیدونی برای هرچی میکشی / دارم خجالت میکشم ، آخ خودم ، چی میکشی ؟
بعد تو خالی ه اتاق ، من می مونم با مشکلات/اصلا جدا از این چیزا، کی رو میشه گذاشت به جات ؟
چه قد دارم حرف میزنم ، رفتن تو مسلم ه / قشنگ تره بگم بری ، اگرچه این وظیفه م ه
“این ترانه به ابوالفضل مسعودی واگذار شده است “
l . che