واسه کشتنِ صدا... در صددن...
«بعضیها»
از ازل… حکمْ به حبسِ ابدن… بعضیها
خوبِ خوبن، بهترن، خیلی بدن، بعضیها
نـمـرهی بیستو دیگـه بچّـه زرنـگـا نـدارن
صفرِِ صفرن، نودن، حتّی صدن، بعضیها
بعضیا پول ندارن باهاش حسـاب کار بکنن
تـو حساب همـیشه گـیجِ عددن، بعضیها
اون یکی جون میکَنه از گشنگی تلف نشه
راه و رســمِ کـاسـبـی رو بـلـدن، بعضیها
دستـایی به جـرمِ پـاکی رنـگ تـاول مـیگیـرن
دستاشون تو جیبشون، «بیضا یدن»، بعضیها
دستاتو بذار تو دستاش، تو چرا شک میکنی؟
واســهی نـجــاتِ مــردم اومــدن بعضیها
چشـاتو باز کـن و معیـارِ قضـاوت رو ببیـن
خودشون قبول و چشم بسته ردن بعضیها
واسـه بـرهـم زدنِ عـدالـتِ عـلـیپـسـنـد
یا عـلـی و یا ابوالفضل مـددن، بعضیها
حق گرفتنش شیرینه،حق میگن دادنی نیست؟!
حـقّـشـو دارن کـه حـقّـت رو نـدن بعضیها؟
زیر بـازارِ عدالـت، رو کلک میخـرنت
بهخدا که پوزِ شیطونو زدن بعضیها
…
اگه خواسـتی بگو تا یواشـکی برات بـگـم
واسه کشتنِ صدا… در صددن… !!!!َ
منبع