میوه ی ممنوعه
میوه ی ممنوعه
کفر این است که چشم تو خدایان من است
اسم تو ،اسم تو پایان من است …
علت مُردن من جان من است
خوردن میوه ی لبهای تو نه کُفر نبود ….
کفر این است که چشم تو خدایان من است
سالها میگذرد بی تو همین کنج اتاق ….
خانه ی عزلت من، کلبه ی احزان من است
تیر مژگان تو آن روز که بر سینه نشست ….
علت هلهله و درد فراوان من است
سیب لبهای تو را گاز زدن معصیت است؟ ….
معصیت فِعل قشنگیست که درمان من است
رفتی اما تو بدان میوه ی ممنوعه ی من ….
مزه ات دیر زمانیست به دندان من است