تن به تاریکی سپردیم
تن به تاریکی سپردیم
تن به تاریکی سپردیم روشنی برده شد از یاد
تن به تاریکی سپردیم
روشنی برده شد از یاد
از رفاقت زخم خوردیم
دلمون دشمنی میخواد
نه سپیدیم
نه سیاهیم
فصل بی رونق زردیم
قلبی از زمونه زخمی
تنی هم بستر دردیم
گریه رو شونه ی بارون
سوختن در تن دریا
تا سقوط بی دریغ و
قصه ی بی کسی ما
ما شب حادثه خیزیم
شب تن خسته و بیمار
شب جا موندن دست
باورامون زیر آوار.
امید پردلی