جوونیمون گذشت
چقد ترسناکه این تنهائیایه پشت همدیگه
داره از تلخیه روزای پیش رو بهم میگه
نه آفتابی نه خورشیدی همش ابرای تاریکه
زمستون فصل خوبی نیست بگو بهار نزدیکه
جوونیمون گذشت و ما ازش هیچی نفهمیدیم
واسه هر چی که رویا بوده داریم دست تکون میدیم
اگه این دور و بر آرامش از تو خونه ها رفته
واسه اینه که جنگ داریم همه هفت روزه ی هفته
تا وقتی پا نشیم، چیزی نگیم خب حالمون اینه
کسی که بهترین روز رو بخواد یک جا نمیشینه
تا فرصت هست باید کاری کنم تغییر کنه دنیام
فقط دست خود من هست تا که تعبیر بشه رویام