کشف نگاه عاشق
قصه ى عشق من و تو زمزمه ى شبزده هاس
عاشقى یعنى یه نفر همیشه توى قلب ماس
وقتى تماشام میکنى رنگ ستاره ها میشم
توو آینه بارون چشات گم میشم و پیدا میشم
کشف نگاه عاشقت براى من یه معجزه س
اشکاى تو تجسم بارونِ پشت پنجره س
با تو تمومِ دنیارو میشه توو یک لحظه شناخت
میشه با اسمت یه شبه یه عالمه ترانه ساخت
میشه توو آغوشِ تو مُرد میشه دوباره جون گرفت
میشه سراغ چشمات و از شب و آسمون گرفت
عطر همیشه تنت عطر تن گلخونه هاس
با نفست جون میگیرن شمعدونیا، پونه و یاس
خنده تویى گریه تویى ساکت و بى صدا منم
نرم و لطیفى مثه گل پیش تو سنگ و آهنم
برام همیشگى شدى مثل نفس کشیدنم
وقتایى که توو فکرمى حس میکنه این و تنم
میشه با خنده هاى تو غمارو از ریشه سوزوند
میشه سیاهى شب و با روى ماهِ تو پوشوند
میشه هواى خونه رو با نفس تو تازه کرد
میشه که عطرِ باغ و با عطرِ تنت اندازه کرد
(داوود نصیری)