آخر از دست دلم ای داد ،رفتی
آخر از دست دلم ای داد، رفتی
عشق من از چشم تو افتاد، رفتی
مثل آهویی رمیدی رو به رویم
ساده هم از دست این صیاد رفتی
کوهکن بودم دل از عشقت نکندم
بی توجه به دل فرهاد رفتی
سخت عادت کرده بودم به تو اما
ساده دل کندی از این معتاد رفتی
بعد تو نام خودم از یاد من رفت
آه… اما تو مگر از یاد رفتی
گفته بودم هرچه بادا باد، هستم
گفته بودی هرچه بادا باد… رفتی
برگرد
چه بگویم زِ روانم بخدا خسته شدم درد افتاده به جانم بخدا خسته شدم به دلم نیست گدایی کنم از دولت خویش بده یک راه نشانم بخدا خسته شدم
به خود می گیرد!!
۳ دوبیتی…