منطقی!!!
منطقـــــی!!!
چقد سردرگمم، حالم پریشــونه
یه وقتا با خودم میگم دیــــوونه
کسی که این همه میری توو فکرش
یه لحظه م توو خیال تو نمیموونه
یه وقتام میگــم ایــن یه امتحانه
بیبینـی تا کجــــا،پای تو هستـم
ولی تعــارف نداریم که عـزیـزم
من از این فاصله بدجور خستـم
جداییـــت قلبمـــو از پـا درآورده
مسیـــر رفتن أم سمــت جنــونه
بعیده با غمی که توو دلم هست
بتـونه دلخوشیــم زنـده بمــونه
ترجیعبند:
اگه میبینی توو حرفام تناقض هست
واســه تفاوتــــــه منطق و احساسه
داره منطــق میگه: نیستــی، نباشم
ولی احساس من تنها تورو میشناسه
–
چقد ایـن فاصله درد بــدی داره
وجود من سراپا غرق تشویشـه
شاید حق داشتی که اینجا نمونی
میخوام که منطقی باشم نمیشه
نمیــدونم بایــد بـا چـه دلیلـــی
دلـم راضی بشه تـورو نخـوادت
نمیدونــی آخـه، وقتـی نباشـی
همیشـه بـا منــه خیـال و یـادت
ترجیعبند:
اگه میبینی توو حرفام تناقض هست
واســه تفاوتــــــه منطق و احساسه
داره منطــق میگه: نیستــی، نباشم
ولی احساس من تنها تورو میشناسه