بدون تو
یه حس تازه از کویرم
ستاره ای توی شبام نیست
به جز یه حسرت قدیمی
چیزی توی عمق نگام نیست
یه عمره که چشام به راهن
که جاده ها تو رو بیارن
این لحظه های سرد و دلگیر
طاقت زندگی ندارن
اسم توئه ورد زبونم
ازم نخواه از تو نخونم
خودت که میدونی محاله
اینو نگو من نمی تونم
دلم مث یه خونه تاریک
نباشی خیلی سوت و کوره
عکس تو این روزا که رفتی
واسه م مث سنگ صبوره
خونه ی من بدون چشمات
تاریکه روشنی نداره
این ابری که روزندگیمه
چقد باید هر روز بباره
اسم توئه ورد زبونم
ازم نخواه از تو نخونم
خودت که میدونی محاله
خودت میدونی نمی تونم
ترانه ای قدیمی تقدیم به دوستان