((سلام هم قبیله ها….))

((بسم الله الرحمن الرحیم))

برای همه ی آنهایی که خون تـرانـه در رگهایشان جـاریست…

ایـن تـرانـه ها تـلاش آخـره

آخـریـن راه فـرارم از خـودم

واسـه مـن که قـدّ کـلّ زندگیم

متـّهم به جـرم خودکشی شدم

* * *

واسـه من که با تمـام قـدرتم

توو گـوش سکـوتمون داد زدم

وقـتی که راه گلومو گریه بست

با گـلوی واژه فـریـاد زدم

* * *

پابه پای تـک تـک تـرانـه هام

با سکـوت شهـر همـدرد شدم

یه روزی فقـط یه بچـّه بودم و

توو همیـن تـرانه ها مــرد شدم!

* * *

کسـی اندازه ی مـن برای درد

بـرای تـرانـه مـادری نکـرد

ولـی بازخـم عمیـق واژه هام

هیـچ کس احـساس برادری نکـرد!

* * *

نه کسـی همسفرم شد،نه کسی

باری از شونـه ی خسته م برداشت

یک تنـه با زنـدگی جنـگیـدم

ایـن رقـابت یه تماشاگر داشت!

* * *

حالا خستـه ام به قدّ زنـدگیـم

نفـسی واسم نمـونده هم قسم

ترسـم ازاینه یه جـا میـون راه

کـم بیـارم به تـهِ خـط برسـم

* * *

هم تـرانه! بعـد مـن وارث این

بارِ دردی که روو شونه هـامه باش

اگـه از پـا افتادم جـا نزن و

تـو بـرای راه مـن ادامـه باش

* * *

اگـه این جـاده نفس هامو برید

توی این فصـل کبودِ بی تپـش

هم تـرانه! هم قبیـله! هم قسـم!

تـو به جـای هـردومون نفـس بکـش

* * * *

که بادسـت خالیِ تـرانـه هات

می تونی به یه جهان کمـک کنی

هرچی که میخواد بشه بذاربشه

حـق نداری به تـرانه شـک کنی!

چقدر زود گذشت…

تمام روزهایی که زیر سقف مجازی آکادمی ترانه با اشک ها و لبخندها و قهرها و آشتی ها و…. مشغول بزرگ شدن بودیم…

زود گذشتنش رو امروز فهمیدم که بعداز مدتها برگشتم به دل خاطراتم توی آکادمی ترانه و تمام ترانه هامو مرور کردم.
ترانه هایی که هرکدومشون یک ورق از آلبوم زندگیم بودن… ترانه هایی که گاهی توشون لبخند میزنی و عاشق میشی و گاهی دل میبری و گریه می کنی…
ترانه هایی که گاهی توی کلمه کلمه ش درد میکشی و اشک می ریزی و دیگران فقط دردتو لایک میکنن و بس….

ترانه هایی که زندگیتن ٬تمام زندگیت…
وآکادمی ترانه قسمتی از تمام زندگی من بود… سقفی برای دلتنگی هام…
توی این خونه خیلی اتفاق ها برای تک تک مون افتاد٬ توی همین خونه خیلی ها راه زندگی و قلب مونو یاد گرفتن و شدن رفیق و عشق ودوست و ازشون خاطره ساختیم وخیلی ها شدن دشمن و به لطف شون باختیم!
خیلی هام شدن دوست ولی اشتباهی دشمنی کردن و زخمهای مونده توقلب مون شد یادگاریشون….
اما مهم اینه که ما زیر این سقف زندگی کردیم چه باهم چه بی هم….
خوشحالم که زندگی همیشه مخالف و سخت گیر بهم فرصت داد بازهم زیر این سقف نفس بکشم و امیدوارم از گذشته هامون فقط قسمتهای شیرینش دوباره تکرار بشه….

امروز که به خونه ی دلتنگیام سرزدم عوض شدن خیلی چیزا رو حس کردم… شکل وشمایل خونه٬ مدیری که اولین خشتهای این آکادمی رو مدیونشون بودیم و امیدوارم هرجا که هستن سلامت باشن و اهالی خونه که خیلی هاشون من رو نمیشناسن و من هم اونهارو.

اما یه چیزی هنوز سرجای خودش هست٬ چیزی که میتونه بازهم همه ی مارو دور هم‌جمع کنه و بشه بانی همدلیمون٬ ترانه! ترانه هنوز هست و‌تا ترانه باشه همیشه دلیلی برای نفس کشیدنمون هست حتی اگه این نفس کشیدن گاهی سخت باشه…

وقتی دیدم ترانه های قدیمی من که مدتها بود روی طاقچه ی آکادمی گرد وخاک گرفته بودن دوباره برابر چشمای اهالی ترانه قرار میگیرن حس کردم هنوز میشه زنده بودو زندگی کرد میشه بازهم خاطره بازی کرد و خاطره سازی ٬هرچند قدری پیرشده باشی برای جوونی کردن….
ممنونم از ترانه و ممنونم از مهربانی تک تک شما و خصوصا سرکارخانم ربانی همیشه مهربان که فرصت دوباره نفس کشیدن و برگشت به قلب خاطره هارو برای من و همه ی اعضای آکادمی ترانه به وجود آوردید. و چقدر خوشحالم اولین میزبان این بزم هستم و نگاه مهربان شما یکبار دیگه مهمان دلنوشته هام خواهد شد و فرصتی دست میده تا از نقطه نظرهاو دیدگاه های ارزشمند شما بهره مند بشم.

امیدوارم خیلی زودتر از زود روزی فرابرسه که همه ی ما به اونچه که شایسته ی بودنش هستیم تبدیل بشیم و بهترین باشیم.
راستی! از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشیم٬ پیر میشیم بیاین بیشتر مراقب هم باشیم….

فکرکنم دیگه وقتش باشه سلام‌کنم
سلام هم ترانه های قدیم و جدید…

سلام خاطره ها…

سلام آکادمی ترانه….

سلام احساس هم دلی….

و سلام ترانه….

سلام…..

کوچکترین اهل این خانه ی مجازی؛
حمیده سادات غفوریان

((بهشت نصیبتان))

https://www.academytaraneh.com/94126کپی شد!
2265
۳۸
۳

  • مهدی نوروزی فقط سلام
  • مرتضی تلیکانی سلام خانوم غفوریان همیشه موفق و سلامت باشید. از مدیریت سایت هم بابت این تغییرات بسیار زیبا تشکر میکنم.بسیار عالی
  • میترا باقری هم تـرانه! هم قبیـله! هم قسـم! تـو به جـای هـردومون نفـس بکـش سلام هم ترانه . هم قبیله . هم قسم . عالی و فقط عالی
  • آزاده ربانی حمیده ی عزیزم خوشحالم که ابتدای بروزرسانی طرح جدید همزمان با نمایش آثار شما که یکی از پربیننده ترین آثار است شد ..ترانه هایی همیشه پرمخاطب و همیشه مجبوب در آکادمی . ترانه هات از جسم و روح قوی و بنیه ی گفتگو ی بالایی برخوردارند تصاویر وتعابیر هم بدیع است غالبا" و در عین حال ملموس .این نقطه ی قوت است که به محض خوندن هر عبارت احساس وفکر واندیشه ت ابلاغ و ته نشین میشه در ذهن مخاطب وبراحتی نقش میبنده در برابر دیدگان وتجسم ولمس میشه . بسیار خوب اغلب اوقات مخاطب درگیر میشه با مفروضاتی که دربرابرش میگشایی و باید در کشاکش بین ایده خود و اونچه قلم شما ابراز کرده حد ِ مانور رو برای تایید یا رد زاویه ی نگاه و دید ت تنظیم کنه ..این یعنی پشت زمزمه های این قلم یک اتدیشه متولد شده یا قد کشیده یا از انزوا خارج شده وخودرو به رخ میکشاند . یعنی روح ترانه ت زتده است واما جسم ترانه هایت هم موزون و استوار نیز غالبا جدید ومتنوع و دلکش است. واما اونچه من توصیه میکنم اینکه جز مظاهر واقع بینی و وقایع نگاری به زبان شاعرانه و شاهدانه ..کمی چاشنی شهود و عارفانه نگری وزیبایی بینی از ورای ظواهر زشت را هم بر قلمت واجب کنی که ازپس نقاب ظواهر کمی باطن زیبای حاکم بر جریان صاف و ساده ی زندگی نمایان شود . کل ِزیستن ما یک سقف است یک فرش است یک خواب است یک خوراک ..چه درون یک کاخ چه درون یک کوخ ..آن چیزی که معنی به این یکنواختی و سکون میدهد حرکتی ست که دلها و پیوند واتحاد روح ها میآفریند ..انچنان عاشقانه ببین که در ورای روزمرگی های ناپایدار به پایداری دلی برسی که جاودانه در واژگانت خواهد ماند. واما از جهت اجرایی قلم باید از حیطه ی شعر خودرا به ظرفیت ترانه برای اجرا برساند هم زمان و تعداد ابیات مطرح است هم مغز پخته و نکته های دلربا که هر قطره اش دریایی از شوق را برای دوباره ودوباره شنیدن مواج میسازد واین مستلزم برجسته سازی عواطف و لطایف دلنواز است که به نظرم در این زمینه باید قلمت عادتش را به سمت لطف وزیبایی را به تصویر کشیدن کمی عوض کند در حدی که بتواند ظرفیت این را ایجاد کند که مخاطب برای کندن از زندگی روزمره ورسیدن به حال خوب و خلوت دل ترانه ی شمارا مجال و فرصت مغتنم به حساب آورد. واما از جهت تکنیکال و اسلوب که استاد ما وبرتر از ماهایی. مخلص کلام اینکه دست مریزاد و حظ بردیم واستفاده کردیم ودر حد بضاعت ناچیز خود سعی کردیم چیزی از آنچه نقد و بررسی ست البته به زبان و در امکانات بیسوادی خود گفته باشیم بارها گفته ام وبه قول حافظ باردگر میگویم که بنده نقد کردن بلد نیستم نظر خودرا بی ریا با خلوص تقدیم کردیم. موفق و سربلند وپر آوازه باشید.
  • دیانا ادریس زاده سلام عزیزم تو بجای هر دومون نفس بکش بسیار زیبا سرودی اگـه این جـاده نفس هامو بری توی این فصـل کبودِ بی تپـش هم تـرانه! هم قبیـله! هم قسـم! تـو به جـای هـردومون نفـس بکـش همیشه موفق باشی به امید ترانه باران...
  • امین بهاری زاده آبجی پدیده سلام... و یه سلام نظامی مخصوص خدمت ژنرال باز نشسته ی آکادمی... حرف واسه گفتن زیاد دارم اما....اما....بماند... خوشحالم که یه بار دیگه این فرصت بهم دس داد تا از شما یه کار دیگه بخونم... هر کجا هستی باش... آسمانت آبی.... ثانیه ثانیه ی زندگیت...مملو از عطر خدا... روزگارت سر سبز... و پر از نقش و نگار... باغ اندیشه یتان پر حاصل... شعرهایت به شیرینی گازِ یک سیب... قلمت راوی سرزندگی و عاطفه باد... دلت از غصه ی ایام عاری... بخدا... زندگی بوییدن یک برگ گلی ست... بخشش عشق به چشمان نیازمندیست که... عزتش یاد خداست... زندگی... کاشتن شاخ گلی ست...در گلدان... و محبت... گره خوردن قلب من و توست... عاشقی...ثروت رندان نیک اندیش است...
  • فرزاد كشاورز با سلام خدمت بانوی ترانه واقعان دلم لک زده بود واسه خوندن دوباره آثارتون منم خیلی کم میام به این محفل ادبی آکادمی ترانه بیشتر فعالیتم از طریق فیس بوک هست ولی واقعان خوندن کاراتون واسم لذت بخشه خوشحالم که دوباره کار ی از شما خواندم راستی یه کار مذهبی از من ۴ شهریور پخش میشه با صدای وحید قادری موفق باشید هم ترانه
  • وحید ّآقایی سلام فوقالعاده بود بانو....چه قلم گیرایی واقعا لذت بردم سربلند باشید...
  • سعید شمسی شاعر "آخرین اعتراض یک لاک پشت" برگشت . . .
  • محمد قاسمی (شاهد) سلام و درد خدمت بانو غفوریان. من تعریف زیادی از دوستان راجع به شما شنیده بودم اما متاسفانه خودم تا قبل از این کارای شمارو نخونده بودم اما حالا متوجه شدم که واقعا این توصیفات بجاس و قلمتون سرشاز از احساس، خلاقیت و زیباییس. افرین. موفقیت روزافزون رو براتون ارزومندم.
  • علی ادریس زاده درود حمیده سادات عزیز خیلی ها خیلی وقته کمتر به آکادمی سر میزنن و تغییر فضا و اعضا مشهوده اما همین گاهی اومدنا ،خاطره سازیا و خاطره بازیاست که این فضارو تو قلبمون موندگار کرده... مرررسی که هستی و بی شک وجودت واسه آکادمی نعمت و برکته فقط میتونم بگم باید مرد باشی بفهمی کیه باید مرد باشی که درکش کنی اگه عمق احساسش و حس کنی نمیتونی یه لحظه ترکش کنی آرامش تو لحظه هات جاری
    • یاسر بهبهانی سلام به بانوی همیشه موندگار آکادمی. مدتی که نبودید حضور ترانه هاتون انقد قوی و چشمگیر بود که همیشه شما رو حاضر تصور می کردیم. انقدر ترانه هاتونو خوندیم که واژه به واژه از بر شدیم. و الان تشنه تر از همیشه به انتظار تولد ترانه های تازه شماییم. این ترانه ها تلاش تازه ای برای تولد تازه ی توست اگه هم قبیله هات عاشقتن واسه الطاف بی اندازه ی توست.
  • مسعود حسنی سلام خانم غفوریان جاتون خیلی خالی بود. تک تک ترانه هاتون زیبا و پر از احساس و استادانه ست. این ترانه تون هم عالیه ممنون که افتخار دادید امیدوارم بازم با ترانه هاتون ما رو مفتخر کنید...
  • وحید اسماعیل دخت سلام مضمون ترانتون خوب بود و به قول معروف از اون ترانه های دلییی بود ولی من باب نقد باید عرض کنم خدمتتون که بعضی از جاها وزن یه جوریه یعنی باید سریع بخونی تا درست در آد و یه جاهایی هم بعضی کلمات اضافیه و یا جابجایی ارکان داره در کل ترانه جالبی بود اگه یه کم رووش وقت بزارید و یه دستی به سرو روش بکشید خیلی گیراتر میشه... مرسی که ما رو سهیم لحظه هاتون کردید موفق باشید
  • مسعود شاهبازپور سلام من تازه با شما و ترانه هاتون آشنا شدم و خیلی از این آشنایی خوشحالم در حد نقد و بررسی نیستم خیلی زیبا بود ترانه ها تون البته همشو هنوز نخوندم موفق باشی یا علی
  • حسن عرب لاریمی انشاالله هر جا که هستین شاد و سلامت باشین سایتون بالا سر این آکادمی باشه خیلی خوشحال شدم که دوباره ازتون خوندم
  • احسان نوری سلام بانو غفوریان خیلی خیلی خرسندم از اینکه دوباره ازتون خوندم داشتم کارای پیشین شمارو می خوندم به شدت حسرت خوردم وقتی کامنتارو مرور می کردم که چرا دیگه این دوستان حضور فعالی در آکادمی ندارن از اون روزا خیلی نمی گذره ولی عجیب دوست دارم آکادمی رو مثه اون روزها ببینم به هر روی امیدوارم بیشتر شمارو فعال ببینیم و موفق خوشا پرواز ما حتی به باغ خشک بی باران .....
  • مرضیه عبداللهی (صبــــــا) سلام بانوی ترانه شما حرف هم بزنید شاعرانگی ازش میباره حمیده عزیز از قدیمیا نیستم و مثل شما خاطره ندارم از اینجا اما خاطره بازیتونو کاملا درک میکنم از روزی که اومدم تو این اکادمی اثار قدیمیارو هم میخوندم. شما از بهترینهایید بانو در جایگاهی نیستم که نظر بدم درباره نوشته هاتون. فقط واضحترین خصیصه ی ترانه هاتو میگم که بشدت اذیتم میکنه! تلخ مینویسی... تلخِ تلخِ تلخِ... اینم که میگم اذیتم میکنه از قوت قلم شماست که دنیامو به سمت دنیای ترانه هات سوق میدی :( واژه های انتخابیت، موضوع ترانه و اتحاد واژه ها توی ترانه هاتون عالیه که به زیباترین شکل کنار هم میشنن منم این خونه رو دوست دارم. و امیدورام لیاقت اینو داشته باشم که بعدِ چندی بتونم خاطره بازی کنم با همترانه هام :) بودن شما و امثال شما تو این خونه نعمته حمیده عزیز. ازمون دریغ نکنین این نعمتو... لطفاً... امیدوارم یه روزایی برسه که انقدر کار شیرین و پر از حسِ ناب خوشبختی بخونم ازتون که دلم تنگ بشه برای این تلخ نویسیهات :) تو بادسـت خالیِ تـرانـه هات ==== ببخشید تحریف کردم ترانه تونو ؛) می تونی به یه جهان کمـک کنی هرچی که میخواد بشه بذار بشه حـق نداری به تـرانه شـک کنی! = = = حق ندارم به ترانه شک کنم وقتی که ترانه بِم (به من)نفس میده وقتی دنیای عمیقِ واژه هات به صبا یه حسِ تازه دس میده (دست میده) :)))) (بداهه نگاری تقدیم به خودت و ترانه هات... ) (گل)
  • نيما سكوت درود بانو من ترانه هاتونو قبل هم خوندم بودم و همیشه ام از خوانشش لذت بردم این کار بانو ربانی هم باعث شد مجدد همه ترانه هاتونو بخونم و یاد بگیرم و غبطه بخورم به احساس زیبایی که در خودتون و در قلمتون هست همین که هستید و گاهی از قلتون بهره میبریم نعمت بزرگیه ان شالله همیشه پایدار باشید و سلامت و قلمتان نویسا من خودم رو در سطحی نمیبینم که بخوام نظر بدم در خصوص ترانه هاتون فقط چیزی که میتونم بگم این ترانه اون حس ترانه های قبلی رو نداره همین جا هم باید از مهربونیهای بانو ربانی تشکر کرد که در همه ناملایمات روزهای سخت به فکر ترانه اس به فکر هنره و دوستان و بزرگان رو فراموش نمیکنه
  • سعید غلامی سلام خواهر گلم،خوشحالم که حضورتان را شاهد هستم نزدیک بود گریه ام بگیره جملاتی که احساس و درد و زندگی،در آنها جریان داشت حمیده سادات بهترین هارو برایت آرزومندم،پاینده باشی بنویس هم قبیله...
  • حسين عباسي بائي سلام خانم غقوریان عزیز بنده هم مدتهاست بدلیل مشغله نتونستم به آکادمی سربزنم چند وقت پیش که اومدم و یه ترانه گذاشتم خیلی اینجا احساس غربت کردم چون تقریبا همه غریبه بودن چقد خوشحال شدم که بازم دوستان قدیمی رو زیارت می کنم هرچند محدود و درحد حتی کامنت ترانتو هم خیلی دوست داشتم
  • علی اصغر شریفی اول از همه سلام خدمت بانوی محترم آکادمی ترانه که یه زمانی واسه خودش رکورد شکن بود و هر هفته با ترانه هاش ما رو مهمان احساس و قلمش میکرد. یادمه اون موقع یه بحثی بین چندتا از ترانه سراها راه افتاده بود : در مورد دستگاه ترانه سازی، سرعت عملش ، اون یکی میگفت دستگاه چینیه ، اون یکی میگفت دستگاه ترانه سازیم خراب شده...... چه شور و هیجانی اون موقع بین ترانه سراها برای ارسال کار وجود داشت. علی یاری، خانم دهقانی، خانم رئیسی، رسول آدینه، ایمان پورحسینی و.... خیلی بودند . ببخشید اگه اسم همه الان یادم نیست. تنبلش هم که ما بودیم! کارتون رو خوندم، یک نوع حس مشترک بین ترانه سراهای واقعی هست. اما میشد اینقدر هم طولانی نباشه. هنوز هم در کلام و بند بند کار ، نمیشه حس کرد که این ترانه رو یه زن گفته یا یه مرد. اکثر کارهاتون هم اینطوری بوده و خیلی جنسیت در ترانه مشهود نبود. در این قسمت: وقـتی که راه گلومو گریه بست با گـلوی واژه فـریـاد زدم>>> خیلی تکرار کلمه "گلو" از نظر بنده به جا نیست. البته از لحاظ معنی و مفهوم کاملا درسته ها . اما شاید میشد "گلو" ی دومی رو تشبیه شاعرانه کرد. "گلوی واژه " خیلی تکرارش جالب نیست. البته این سلیقه هست دیگه. در این مصراع: ایـن رقـابت یه تماشاگر داشت! اون یه تماشاگر کیه؟ آیا منظورتون خداوند هست. اگر بخواهیم خیلی بحث رو فلسفی بکنیم و عمیق به قضیه نگاه بکنیم که ، خدا رو نمیشه تماشاگر دونست و خیلی درست نیست و ناشکری هست. البته فکر میکنم این معنی رو نداشته باشه. هرچند این فقط یک ترانه هست. یه تماشاگر داشت؟!!! ، حسابی فکرم رو به خودش مشغول کرده این مصراع !؟ من یه گله هم از شما دارم. :-) شما تقریبا میشه گفت اصلا پای کارهای من نمیومدید. خیلی خیلی به ندرت. من از نقد استقبال میکنم خانم غفوریان. شاید اون موقع ها یک مقدار کله شق بودم اما الان آدم شدیم. خخخخخ خیلی وراجی کردم. انشالله همیشه موفق باشید خانم غفوریان. خوشحالم که هستید.
  • مجید صادقی سلام خواهر عزیز بانو غفوریان مهربون تمام کارات رو یه بار دیگه مرور کردم و چقدر لذت بخش بود واقعا لذت بردم از اینکه بازم فرصتی شد تا یه بار دیگه ترانه های زیبات رو بخونم چیزی که خیلی دردناک بود دیدن کامنت های دوستانی بود که جاشون واقعا خالیه دلتنگ اون روزا شدم بانو ربانی عزیز ممنون از این حرکت زیبا من اینجا بی تو می ترسم ازاین تقدیر مرگ آلود هنوزم باورش سخته که مرگت یک تصادف بود!!! چقدر من این بند رو دوست دارم
  • Ali mosavi سلام. احساس در شما از برکه ای کوچیک به رودخانه ای تبدیل شده که هر مخاطبی رو با خودش می کشه! چیزی تا دریا شدن تون نمونده!!!! موفق باشید ۳>
  • عليرضا عباسي سلام خانم غفوریان عزیز و گرامی خیلی خوشحالم که دوباره شما رو تو این جمع میبینم . و چقد خوبه که همچنان قلمتون خون ترانه درش جاریه . دوستانی چون شما وجودشون برای آکادمی غنیمته . کسانی مثل الهه صادقی، رسول آدینه،سهیل پیلتن،رضا معظمی،حسین خزایی .... همچنان مثل سابق کاراتون طولانیه اما خسته کننده نبود. و پایان بندی خوبی داشت تنها چن مصرع وزنش روون نبود. واسـه من که با تمـام قـدرتم ۱۱ هجا /(توو گـوش سکـوتمون داد زدم)۱۰هجا/که بعد از سکوتمون یه هجا کم داره / مثلن اگه به این صورت خونده شه روون خونده میشه/ تو گوش سکوت کوچه داد زدم/ البته بابت مثال این رو اوردم . همینطور مصرع/ با گـلوی واژه فـریـاد زدم/با سکـوت شهـر همـدرد شدم/توو همیـن تـرانه ها مــرد شدم! قلمتان جاری و سبز و بهترین هارو براتون آرزو دارم.
  • سوگند صفا حرف هاتونم کم از ترانه نداشت... حضور قلب داشت...
  • سوگند صفا سلام احسنت ... فقط همینو دارم بگم... خیلی لذت بردم خودم دیوونه ی ترانه ام...ترانه گفتن آرومم میکنه یکی از دوستام به اینجا معرفیم کردم خوشحالم که ترانه تونو خوندم....چون لحظه های خوشی برام رقم زد حس خودم وحرف خودم توو شعر برق میزد لگه وقت کردین واگه بازم به آکادمی برگشتین ترانه هامو بخونین چون نظراتون برام روشن گر راه آینده ام خواهد بود خیلی خیلی زیباست ترانه هاتون چن تاشو وقت کردم و خوندم عاااااااااااااااااااااالی............
  • حمید رحیمی ترانت حرف نداشت اما اینجاش منو منقلب کرد: وقـتی که راه گلومو گریه بست با گـلوی واژه فـریـاد زدم چندبار خوندمش...آره معلومه حرفهای ناگفتت و دریای حسی که تو داری توی ترانه جمع نمیشه....اینو از فریادهایی که تو ترانه هست میشه فهمید.
  • نسترن مویدی سلام حمید جان عزیز زیبا زیبا زیبا لطافت در تمام ترانه هات موج میزنه ، بهت تبریک میگم بابت به اوج رسیدنت ... امیدوارم خداوند بزرگ همیشه و همیشه همراه دستانت باشه و تا هر زمانی که نفس در سینه ات جاریه بهترین هارو بنویسی . این قلم هیچ وقت خشک نشه و در بالاترین نقطه ی سرفرازی برای همه دست تکون بدی موفق باشی دوست خوب من
  • رشید زرین قلم درود استاد محترم برای خقیر جای بسی افتخار که پایین ترانه بسیار زیبا و استادنه که آموزه های زیادی درش نهفته حضور داشته باشم براتون موفقییت های بزرگ آرزومندم
  • آزاده ربانی سلام بر شما سلام بر قلمتون و بر قلبی که برای زیستن و رهایی میطپه.. خوشحالم که این بروزرسانی تا بروزرسانی ِ روز دوشنبه ی هفته ی بعد رو مهمان و به نوعی میزیان ِ ترانه ها و قلم شما هستیم . فرصتی ست که شما کارنامه ی دل و خاطرات را ورق بزنید و ما با ترانه هاتون در حال و هوای شما نفس بکشیم. با نهایت قدردانی و سپاس منتظر حضور ..نظرات و دیدگاه های دوستان می مانم و سپس در جمع دوستان نظرات و عرایضم را تقدیم خواهم کرد . ممنون از حضور و همدلی فردافرد ِ شما.
    • حمیده سادات غفوریان سلام و عرض ادب و احترام بر آزاده بانوی همیشه مهربان آکادمی یه سؤال دارم؛ این مهربونی و بامحبّت بودن شما اتفاقیه یا توی فطرتتونه؟! نه! مگه میشه کسی اتفاقی این قدر خوب مهربونی رو بلد باشه؟! فقط میتونم بگم شک نکنید این صبوری و تلاش و خوش قلبی و محبّت شما از دید هیچکس پنهون نمی مونه حتی کسایی که ازش بی خبرن....! گاهی شما و دوستان انقدررررر به من لطف و محبّت دارید که نگران میشم نکنه منو با کسی دیگه اشتباه گرفته باشید! :-) من هرچقدم که شاعر باشم (که نیستم) شعر واقعی رو مهربانی و صفای باطن شما اهالی سرزمین دل سروده و بس ... ممنونم که فرصت دوباره نفس کشیدن درهوای ترانه رو به من بخشیدید ومن هم بی صبرانه منتظر نظرات و امضای دوستان هم قبیله مون پای دلنوشته هام هستم براتون از خداوند مهربانی ها بهترین هارو آرزو می کنم. ((بهشتی باشید))
  • وحیدی(سورمه) سلام حمیده سادات عزیزم چقدر ترانه ای که در شروع نوشتی قشنگ و تاثیر گذار بود چقدر متنی که نوشتی به دلم نشست ممنون از تموم خوبی ها و مهربونیات ممنون از خانم ربانی با این طرح زیباشون واقعا ممنون از مسئولین آکادمی ترانه که باعث شدن منو با دنیای ترانه آتشی بدن ممنون به خاطر اینکه در این محیط دوستانی پیدا کردم که مهربونیشون به هیچ وجه فراموشم نمیشه ممنون از تموم دوستانی که بهم کمک کردن تا یاد بگیرم واقعا از همگی ممنون به خاطر تموم خوبیاشون تموم مهربونیاشون که بدون هیچ توقعی بهم یاد دادن و ازشون یاد گرفتم ."واقعا ممنون واقعا ممنون واقعا ممنون"
    • حمیده سادات غفوریان سلام اولین مهمان کلبه ی دلتنگی های من شده یه نفرو ببینی و بعد تازه یادت بیاد چقدرررر دلتنگش بودی؟ من الان دقیقا همین حس رو دارم. ممنونم که حرف دلمو درک میکنی٬ این روزا ادمایی که حرف همو درک کنن خیلیییی کمن :( شایدم نمیخوان که درک کنن نمی دونم ! فقط میدونم که باید قدر خودتو مهربونی هاتو بدونی نسترن جان. ممنونم که همدل احساسم شدی. وخوشحالم که بازم اینجام . همین. لطفا بازم کنارم باش.... ((خوشبختی نصیبتان))