خوابِ آشفته
ببین با تو چه آرومم، ولی تردید در راهِ
می بینم توی این شبها سَرِ ستاره رو ماهِ
غریبه میشی این شبها میون مرز تردیدم
غریبه نیستی اما می دونی خوابِ بد دیدم
به جای من یکی دیگه به دستت آب می داد و
کنارت می نشست آروم تو رو می دیدمت شاد و
من و می دیدی و اما نگاهت سرد و محکم بود
تلاش کردم بیا سمتت ولی انگار یه چیز کم بود
نمی دیدم تو این خونه دیگه عکسی روی دیوار
هجوم باد و می دیدم توی این زندگی این بار
هنوز از خواب می ترسم تا تو چشماتُ می بندی
همش حس می کنم با کی داری با گریه می خندی
کنارت حس خوبی هست که دنیامو عوض کرده
نمی خوام خوابِ آشفته حتی یک لحظه برگرده