شب پاپتی

شب روشن از دردای پا به ماه

شب خواب رنگی تو قاب فلکس

تو بیراهه ی چارراهای سرخ

دوئل بین قرصی که ماه است و اکس

شب ماه باز ستاره فروش

شب از اتوبان رسیدن به تخت

تو آغوش ابلیس خوابی عمیق

جنون زمین پرسه های درخت

نبرد دو تا سایه ی بی پناه

واسه تکیه دادن به تیر چراغ

حریمای بی حرمت نقره کوب

حریمای ممنوعه ی نقره داغ

کلان شهر یعنی کلان حادثه –

به چشم من و تو حقیر اومدن

امیدت به خط باشه و آخرش

یه جنگل به عشق تو شیر اومدن

آهای اهل آباد شهر خراب

یکی حالش از روزتون بد شده

سرش پیشکش بود و با حیله تون

شب از نیمه های تنش رد شده

روی پوست شب رد دست فروغ

روی پنجره رد مهتاب کو؟

باید رد شم از این شب بی چراغ

شب پاپتی کفش سهراب کو؟

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

  • مسعود حسنی نبرد دو تا سایه ی بی پناه واسه تکیه دادن به تیر چراغ حریمای بی حرمت نقره کوب حریمای ممنوعه ی نقره داغ *** روی پوست شب رد دست فروغ روی پنجره رد مهتاب کو؟ باید رد شم از این شب بی چراغ شب پاپتی کفش سهراب کو؟
  • مجید صادقی سلام ساحل عزیز به آکادمی خوش اومدی کار اولت عالی بود به امید بهترین ها برای شما دوست عزیز
  • یاسر قاسمی سلام تو بند اول حس میکنم قافیه ها به کارتون ضربه زده کار رفته رفته زیباتر میشه بخصوص دو بند پایانی زیبا از کار در اومده