عشق مرموز … بهار کبود
بهار کبود:
هنوز میلزه پاهام وقتی قلبم
میاد نزدیکه احساسه تو میشه
تمومه فکره من بی هیچ مدارا
هنوز هرشب میاد واسه تو میشه
یه وقتایی ازین که خیلی دوری
دلم میگیره و اشکام میریزه
گاهی وقتام همیشه بغض دارم
گاهی وقتا دلم بی تو مریضه
تمومه شهر زیر پاهام کبوده
لهش کردم به دنباله نشونت
ولی هرجا که رفتم یا نبودی
یا اینکه رفته بودی سمته خونت
کجاس این خونه ای که من نباشم
کجا میشه بدونه من بخوابی
من از حسه نبودت شب ندارم
چرا نیستی ، نداری هیچ جوابی؟
هنوزم عاشقانه چشم بستم
تا تصویرت جلو چشمام بمونه
تمومه شهرو من گشتم ولی نیست
ازون تصویر پاهات یه نشونه
عجیبه درده من درمونه من شد
عجیبه زندگیمم درد باشه
بدیهیه بدونه تو بهارم
کبودو بی خیالو سرد باشه…
۱:۵۰ ۹٫۲٫۹۴
عشق مرموز:
با پیچ و تابِ دستِ تو روی تنم
مشروط به نبضِ تو میشه بودنم
آروم میشم توی عطرِ بودنت
من جون میگیرم از وجودت، دیدنت
تو گوشِ من از عشق هی دم میزنی
حرفاتو هی مرموز و مبهم میزنی
داری منو تو عشق رسوا میکنی
اما خودت عشقت رو حاشا میکنی
عطرِ نفسهای تو تنپوشم شده
عشق تو این روزا هم آغوشم شده
۱۸:۰۴ ۱۹٫۳٫۹۴
سلام دوستان ممنون از نگاه های نافذتون که کمکم میکنه بهتر یاد بگیرم
امروز دوتا ترانه گذاشتم چون به دیده شدن هر دو نیاز داشتم
ممنون میشم از ایرادای ویرایشی بگذرید و بیشتر تو متن و ترکیب ها نقدم کنین