ساعت به وقت چشمهای تو
تقدیم به او که عشق را برایم ترجمه کرد
ساعت به وقت چشمهای تو
هم عصر با ظهرای مردادِ
شب رو به خورشیدِ نگاهِ تو
عمریه که از چشم افتاده
پلکات یعنی که زمانی رو
از حظِّ غوغای تو محرومم
وقتی که تو چشماتو میبندی
من یه شکس خورده یه مغمومم
دنیامو با چشمات زیبا کن
ملموس میشه پیش تو رویا
وقتی که میتابی به این آدم
میچینه سیب از چشم تو حوّا
تعبیر کردی روشناییرو
جایی که شب رویامو جارو کرد
ممنونم از چشمای جذّابت
برفای کابوسم رو پارو کرد
پیراهن احساسمو بو کن
این عطر خوشبو رو تو آوردی
ممنونم از این که جهانم رو
از چنگ دلشوره درآوردی
حال و هوای این نفس هارو
شوری که این روزای من داره
اینارو مدیونم به این حسِّ
آرامشی که از تو میباره
ساعت به وقت چشمهای تو
رو لحظه های دلخوشی گیره
چشماتو واکن وقتی بیداری
رویای من در حال تکثیره
محمد قاسمی (شاهد)