مرد تنهایی
مردِ تنهایی شدم که
به خودم دنیارو باختم
قلبمو بخشیدم اما
بی تو عشقو نشناختم
وقتی رفتی از خیالم
زندگیم سیاه و سرد شد
مردِ تنهاییه قصه
بی تو آواره و طَرد شد
رویاهاش قدِ یه عالم
خاطراتش سینه سوزه
سنگینیه حرفِ مردم
رو دلش بیش از دو روزه
ظاهرش داغونه اما
توو دلش امیدواره
می گذرونه خاطراتو
چاره ای جز این نداره
همدمش سیگار و دوده
نخ به نخ فندک و آتیش
دوست داره عاشق بشه باز
اما می ترسه که پا پیش…
…………………………..
مرد تنهاییه قصه
ساکت و خیلی صبوره
خاطراتش با تو اما
از تو خیلی دوره دوره
پُشتِ پاهاش پینه بسته
بَس که دنبالِ تو بوده
به خیالش این زمونه
عشقشو ازش ربوده
ساده و مغرور و تنها
توو خیابونای شهره
معجزه واسش محاله
با خودش هم حتی قهره
مردِ تنهایی شدم که
به خودم دنیارو باختم
قلبمو بخشیدم اما
بی تو عشقو نَشِناختم…
…………………………