تقدیر …
لبهاتو میبوسم تا بینِ ما
مرز های دنیایی یکم کم شه
گاهی یه بوسه از لبِ معشوق
میتونه تقدیرِ یه آدم شه
آغوشِ تو امنه برای من
وقتی که گم میشم توی چشمات
آرامشم تنها تویی خوبم
هم رنگ میشم من با خوبی هات
لبهاتو میبوسم که روزایِ
تلخه جدایی از تو مبهم شه
گاهی یه بوسه با تمومِ عشق
میتونه واسه زخم مرهم شه
دیوونه دوسِت دارم و هر شب
تنها به عشقت زندگی کردم
حالا که اینجایی محاله من
از عطرِ آغوشِ تو برگردم
دیوونه من دیوونتم عشقم
حاله خوشم مدیونه دستاته
این آدمِ دلداده تا آخر
تا وقتی میفهمیش باهاته