گلبرگ بارون
تو جنگل بارونی چشمات
تو استوای داغ تن پوشت
گم میکنم دنیامو سرتاسر
تو تنگنای امن اغوشت
از موج های سرکش موهات
تا صخره ی سرسخت احساسم
تو ساحلت عطر تنت پخشه
که بندر دستاتو میشناسم
با لمس این دستای سیمانی*
عاشق شدن رو سهل و اسون کن
خاک کویر سرد جسمم رو
با بوسه هات گلبرگ بارون کن
احساس شورانگیز شعر من
از دامن عشق تو میجوشه
خورشید به عشق تو میتابه
شب، اسمون موهاتو میپوشه
اشفته تر از کوچ موهاتم
وقتی به ساز باد میرقصه
وقتی که تار کوک احساسم
رو شونه هات ازاد میرقصه
با لمس این دستای یخ کرده
عاشق شدن رو باز اسون کن
خاک کویر سرد جسمم رو
با بوسه هات گلبرگ بارون کن
*وامی از سروده ی زیبای فروغ؛ایمان بیاوریم به اغاز فصل سرد…