نفسهای آخر
نفسهای اخر
این نفسهای اخرُ پشت حصار پنجره
میکشم و نیومدی ،دارم میشم یه خاطره
اشک تووی چشمام یخ زده مثه یه قندیل بزرگ
گریه میجنگه با چشام مثه جدال برف و گرگ
منتظرم مثه یه برگ وبال گردن درخت
باد بی پروا بیاد و ردشه ازم روزهای سخت
نمیدونی چه دردیه گذشتن از دنیای تو
رو ارزو چشم بستن و ندیدن چشمای تو
منتظرم شاید بیایی برای اخرین وداع
بفهمی حرفای منو بشنوی اخرین دفاع
از این نویسنده بیشتر بخوانید:
1002
۳۴
-
مهناز صوفیکاملا فضاش برام ملموس بود زیبا و با احساس موفق باشیدپسند
-
نيما سكوتدرود بانو صوفی خوشحالم که پسندیدیدپسند
-
-
مسلم ترکاشوندبه به چه زیبا نیما جان.خیلی با حالی.پسند
-
نيما سكوتدرود مسلم عزیز سپاس از همراهیتپسند
-
-
وحیدی(سورمه)سلام ترانه ی خیلی خوبی نوشتین آفرین به این احساس منتها این قسمت رو به نظرم اگر ویرایش کنین بهتر میشه چون کمی روون خونده نمی شد منتظرم مثه یه برگ وبال گردن درخت باد بی پروا بیاد و ردشه ازم روزهای سخت اگه می نوشتیم"باد بیاد و رد شه ازم تحمل روزای سخت "به نظرم روون تر خونده میشد البته جسارت بنده رو به بزرگی خودتون ببخشیدپسند
-
نيما سكوتدرود بانو نسترن سپاس از پیشنهاد قشنگتونپسند
-
-
نسیم بیرانوندسلام آقای سکوت. ترانه هاتون همیشه با احساسند:) چون جناب معظمی کار رو کاملا نقد کردند حرفی برای گفتن نمونده جز اینکه براتون آرزوی موفقیتهای روز افزون داشته باشم:) برقرار باشید.پسند
-
نيما سكوتدرود بانو نسیم سپاس از حضورتون انشالله با راهنمایی دوستان بتونم پیشرفت کنمپسند
-
-
مرسده (زهرا) عباس زادهسلام. سال نو مبارک نیمای عزیز. یکم سخت خوندم ترانه تو . خیلی روون نبود:) به امید بهترینها دوست خوبمپسند
-
نيما سكوتدرود بانو مرسده سال نو مبارک منتظر ترانه های زیباتون هستیم سپاس از همراهیتونپسند
-
-
علی عزیزیسلام نیما جان ترانه قشنگی بود دوست خوب من حقیقتش خیلی نکات بود که می خواستم بگم، اما وقتی توضیحات رضای عزیز رو خوندم دیگه حرفی برای گفتن ندارم. هرچی می خواستم بگم رو آقای معظمی به نحو احسنت و خیلی بهتر از اون چیزی که توو ذهن من بود یاد آوری کردن. امیدوارم بهترین ترانه ها رو ازت بخونم شاد باشیپسند
-
نيما سكوتدرود علی جان سپاس از حضورت خوشحال میشدم نظراتت رو میگفتی رفیقپسند
-
-
بهزاد صنعتیسلام نیما جان،بسیار زیباپسند
-
نيما سكوتدرود بهزاد عزیز سپاس از حضورتپسند
-
-
رضا معظمیسلام نیما جان.کارتو خوندم.به نظرم داری رو مرز خوب و بد ترانه راه میری.تلاشت رو بیشتر و بیشتر کن تا از این مرز رد شی.همون قدر که پتانسیل خوب نوشتن رو داری همونقدر هم در حال حاضر میتونی بد بنویسی و بدون شک همه این دوره رو پشت سر میذارن پس جای نگرانی نیست و به زودی شاهد کارای بهتری ازت خواهیم بود.فقط باید یکم زمان رو چاشنی ذوقت کنی و بجز جوشش کوشش هم داشته باشی که اگر کوششی هم هست کمه و باید بیشتر شه من نظرمو راجع به کارت نوشتم به امید اینکه بتونم کمک کوچیکی کنم بهت در این راستا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ این نفسهای اخرُ پشت حصار پنجره میکشم و نیومدی ،دارم میشم یه خاطره///در اصل باید نوشته میشد دارم یه خاطره میشم که به نظرم لطمه ی چندانی به حس کار نزده این جابجایی ارکان اما نباشه بهتره.در کل بند نسبتن خوبیه اشک تووی چشمام یخ زده مثه یه قندیل بزرگ///"ک" از کلمه ی اشک خارج از وزنه و موقع اجرا اذیت کننده خواهد بود. گریه میجنگه با چشام مثه جدال برف و گرگ///برف و گرگ رابطه ی خیلی خوبی با هم دارن.اصلن تشبیه خوبی نبود.معنیش رسا نیست و ضعف تألیف داره. بالاتر بزرگ فقط به این دلیل اومده که قافیه ای برای گرگ پیدا بشه و این نشون میده که ترانه سرا از چپ به راست بند رو نوشته و اینکه مخاطب میتونه این رو متوجه بشه اتفاق خوبی نیست. منتظرم مثه یه برگ وبال گردن درخت باد بی پروا بیاد و ردشه ازم روزهای سخت///بند خوبی نیست.من هیچی ازش نمیفهمم. نمیدونی چه دردیه گذشتن از دنیای تو رو ارزو چشم بستن و ندیدن چشمای تو///یکم از ریتم خارج میشه اما تو اجرا درمیاد منتظرم شاید بیایی برای اخرین وداع بفهمی حرفای منو بشنوی اخرین دفاع///نیما جان پایان بندی خیلی مهمه.اینجا جاییه که دقیقن باید داستان رو با قدرت تمام به پایان برسونی تا مخاطب رو مجبور کنی کار رو دوباره بشنوه.اما این اتفاق نمی افته و من میگم خب اینا همه رو گفتی که چی؟ آخرین وداع یعنی وداع های دیگه ای هم در کار بوده.در کل بند خوبی نیست ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ موفق باشی دوست منپسند
-
نيما سكوتدرود جناب معظمی سپاس از راهنماییهای ارزنده تون حتما در ترانه های بعدی از این راهنماییها استفاده میکنمپسند
-
-
مصطفی خدادادی مقدمسلام من که از این ترانه فقط بیت اولشو پسندیدم در هر حال برات آرزوی موفقیت می کنمپسند
-
نيما سكوتسپاس از حضورتونپسند
-
-
ناهید سلیمانیسلام آقا نیما ترانتون با احساس بود آفرین .پسند
-
نيما سكوتدرود بانو ناهید عزیز سال نو مبارک سپاس از حضورتونپسند
-
-
ناشناسسلام آقا نیما ترانه زیباتونو قبلا هم خونده بودم دوباره خوندم موفق باشید :)پسند
-
نيما سكوتدرود بانو مهشاد سپاس از حضورتونپسند
-
-
حامد حسینیسلام آقا نیما عزیز این بیتو خیلی دوس داشتم منتظرم مثه یه برگ وبال گردن درخت باد بی پروا بیاد و ردشه ازم روزهای سخت // این مصرع بنظرم اینجور قشنگ تره که باد بی پروا بیاد ، ردشه ازم روزهای سخت ....موفق و پیروز باشی.....پسند
-
نيما سكوتدرود حامد عزیز سپاس از راهنماییت حتما ویرایش میکنمپسند
-
-
QaemZabihiسلام آقا نیما... بعد یه مدت تقریبا زیاد خوشحالم دارم از شما ی ترانه زیبا میخونم. واقعا لذت بردم. راستی ی سری ب کلبه درویش ما هم بزنین. kafetaraneh.ir/کافه ترانه مممنونم... راستی بهارم بهتون تبریک میگمپسند
-
نيما سكوتدرود قائم عزیز سپاس از حضورت سال نو شما هم مبارک حتما بهت سر میزنم داداپسند
-
-
maede najafiسلام آقا نیما داشتم ترانه های قبلیتون رو میخو.ندم به این فکر افتادم چقد خوبه که هنوز هستین به امید بهترینهاپسند
-
نيما سكوتدرود بانو مائده عزیز سپاس از همراهیتونپسند
-
-
علی اصغر شریفیترانه خوب و با احساسی بود جناب سکوت فقط توی این خط متوجه منظورتون نشدم : منتظرم مثه یه برگ وبال گردن درخت>>> برگ و بال گردن درخت؟!!! خیلی به نظر بنده جالب نیست البته سلیقه ها متفاوته دیگه. موفق باشید.پسند
-
نيما سكوتدرود جناب شریفی سپاس از حضورتون قطعا سلیقه شما حرف نداره و بنده منظورم رو نتونستم خوب بیان کنم منظورم برگ زردی هست که دیگه کارایی نداره و فقط رو دوش درخت سنگینی میکنه قصد بی استفاده بودن بودپسند
-
-
مسعود شاهبازپوردرود علم نقد ندارم فقط میتونم بگم خوشم اومد Good like یا علیپسند
-
نيما سكوتسپاس مسعود عزیز خوشحالم پسندیدیپسند
-
-
عباس مقدمدرود نیما جان سال نو رو بهت تبریک میگم به امید بهترینهاپسند
-
نيما سكوتدرود استاد عزیز سپاس از حضور سبزتپسند
-