گمشده
« گمشده »
سلام از دلم خبر داری یا نه ؟!
نگرانشم ، حالم خیلی بده
گفت یه سر میره تا چشماتو میاد
خیلی وقته رفته و نیومده
هرکاری کردم نتونستم بشم
حریف این دلِ تنگِ نابلد
من باهات قهر بودم و نیومدم
اون هوایی شده بود ، خودش اومد !
بگو اومده ؛ هنوزم پیشته ؟!!
نکنه که از چشات رونده باشیش !
من دل تو رو سوزندم ، نکنه
به تلافی اونو سوزونده باشیش ؟!!
نه تو این کارو نمی کنی باهاش
میدونم خاطرشو چقد میخای
همیشه وقتی پیشت بود ، می دیدم
بدرقه ش تا پشت پلکامم میای
میشه از دلت بپرسی که کجاس؟
میدونی روشو ندارم – آخه من …
مطمئنم که دلت باخبره
آخه اون دوتا یه روحن تُو دو تن
تقصیر منه ، حسود بودم آخه
وقتی دیدم تویی وسواس دلم
تو رو نادیده گرفتم عشق من
پا گذاشتم روی احساس دلم
تو میدونی که بدونش بی حسم
نکنه دزدیده باشدش کسی؟!
حق داری قهر کنی ، اون سهم تو بود
کمکم کن تا به سهمت برسی