رد نبودن
میدونستی بی تو آفتاب حتی، شب پا میشه از خواب؟
صبح من بجای خورشید روشنه به نور مهتاب
ساعتای کلبه ی من دیگه عقربه ندارن
وقت گرگ و میش پاییز جیغ و همهمه ندارن
میدونستی بی تو کوچه انگاری میدونه جنگه؟
حتی تو روزای برفی دل ابر آهن و سنگه
پوتینای خیس و سنگین ، اسلحه ، گازای رنگین
کنج سنگرای بی کس ، عاشقانه ، مست و غمگین
همسفر، رَدِّ نبودت بی هوا راه نفس شد
همه آسمون دنیا با گذشتنت قفس شد
همنشین ساز عبورت ، بی صدا مثل حضورت
شاید این بار ته قصه بشکنی ، سنگ غرورت
بدون ای عشق بی تو اما، با تو عمرم سپری شد
ته این قمار وحشی، برگ من در به دری شد
من میمونم ، غصه خوردن ، بی رگ و ریشه نمردن
تو برو همدم پاییز ، برگ زرد و دل سپردن
روی ماه ، چشمی که تاره ، شب شعری بی شراره
تو بدنبال درخشش ، کهکشان پر ستاره
همسفر، رَدِّ نبودت بی هوا راه نفس شد
همه آسمون دنیا با گذشتنت قفس شد
همنشین ساز عبورت ، بی صدا مثل حضورت
شاید این بار ته قصه بشکنی ، سنگ غرورت
-
مسعود حسنی =D> =D> =D> =D> =D> میدونستی بی تو کوچه انگاری میدونه جنگه؟ حتی تو روزای برفی دل ابر آهن و سنگه پوتینای خیس و سنگین ، اسلحه ، گازای رنگین کنج سنگرای بی کس ، عاشقانه ، مست و غمگین @};- @};- @};- @};- @};-