آینه

می نویسم دیدار
شاید آخر بهار
با همون رسم قدیم
که به هم سر می زدیم
پر از حرفای عجیب
که چه خوبم چه نجیب
می نویسم عادت
به صدای ساعت
با مداد قرمز
می نویسم هرگز
می نویسم پاییز
پابه پایت لبریز
من و آینه باهم
من به توآگاهم
می دونم این لحظه
یه دروغ محضه
منتظر می مونم
می رسم میدونم
همه حرفم اینه
که دلم می بینه
من به تو آلوده
تو به من آسوده
توی آینه دیدم
من به تو تبعیدم
از توو چشمام خوندم
نباید می موندم

https://www.academytaraneh.com/86022کپی شد!
859
۲۱