ظهر تیـــــر

روز آخر ظهر گرم تیــــــر بود … باز دل بازیچـــه ی تقدیــــــر بود

بوسه ی تلخ وداع آخریــــــن … برلبم چون زخم یک شمشیربود

عشق میگفتـــی برایم زود بود … زود میگفتـــــی ولیکن دیر بود

درد پنهانی دلم رو می فشرد … بغض تنگــــی در گلو زنجیر بود

عزم رفتن کـــردی و گفتم نـرو … قلب سنگت با هوس درگیر بود

آنقدر بیخود زخود بودی دگــــر … گریه هایم در تو بی تاثیـــر بود

آشنا گشتیـــم در یک ظهر تیر … روز آخـــر نیز ظهر تیـــــــر بود

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/85832کپی شد!
1105
۶۸