با من نمون برو
جسمَم که مالِ تو
روحَم که مالِ تو
چیزی نمونده جز
فکر و خیالِ تو
با من نمون برو
این عاقلانه نیست
عشقت پر از دروغ
این عادلانه نیست
قلبت یه عمرِ که
رو کوکِ ساعته
زنگم که میزنی
از روی عادته
من نقطه ای سیاه
توو جوهرِ نگات
وقتی که با منی
می لرزه دست و پات
فکرت یه جا گُمه
جسمت که با منه
سنگینیِ نگات
سایه ی رو تنه
هرچی بهت بگم
از رو رفاقته
تهمت نمی زنم
دور از صداقته
با من نمون برو
آخه تو آدمی
وقتی منو نخوای
دلگیرِ عالمی
خط خطِ لحظه هات
مشقِ شبِ منه
سیگارِ لعنتی
نقشِ لبِ منه