ثانیه های مرگ آور
یسم الحق
سلام.کار قبلیم مال چهار ماه پیش بود.این یکی مال یک ماه و نیم پیش.
ثانیه ها برام شکل شمشیرن
که من با اون ها قطعه قطعه میشم
مرگ کجاس بیاد بگه منی که
توو فکرشم کجای زندگیشم
مرگ باید دست منو بگیره
تو ساعتایی که بی تو میگذرن
ثانیه ها حکم مرگم و دارن
موقعی که نیستی تو پیش من
من جای خالیتو تووی زندگیم
با مرگ پر میکنم از سیاهی
ثانیه ها به سمت نیستی وقتی
نیستی پیشم میکنن منو راهی
ثانیه ها با تیک تاکاشون بهم
گفتن میای،دروغ بود،شکستم!
قاب عکس مرگ و به دیوار زدم
منتظر اومدن تو هستم!
«ثانیه ها مرگ آورن واسه من
ثانیه ها چرخه ی دردن برام
ثانیه ها میرن ولی غم میاد
میشینه روبروم تووی لحظه هام »