منم یوسف زلیخا کو؟
چه خوشحال آمدی پیشم ، دل از مهمانیت ممنون
خدا شاهد درون دل ، تو لیلایی و من مجنـــــون
***
تو زندانبانِ تفسیری ، کتابِ عشقِ تو درســــــم
دلم ساقیِ باغِ تو ، از آن خشک سالی می ترسم
***
سئوالم واضح و زیبا ست ، دلت با دلم می مانــــــد؟
سر برجِ هرم در مصر ، سرودِ عشق می خواند؟
***
کنارِ پادشاهِ غم ، همیشه می نوازم تـــــــار
به یادت هستم و امّا ، طلوعِ فجرِ دل بیدار
***
گل عشقم بیا بیرون ، چراغِ زندگی روشـــــــن
کنارم باش در سختی ، چه تلخی دارد این مسکن
***
بمون پیشم گلِ نرجس ، دلم معتاد تو گشتـــــــــــه
دروغش مصلحت آمیز ، به یوسف خیلی وابسته
***
بگیر پیراهنِ خونین ، منم یوسف تو یعقوبــــی
خیانت آشکار بوده ، تو بر داغِ دل می کوبی
***
زلیخا آرزویش بود ، سه لبخندی بیاویــــزد
سر انگشتِ غم پاره ، چو دریا خون می ریزد
***
بیا انگشت بشماریم ، منم یوسف زلیخا کـــــــــــــو؟
زلیخا هجرش از یوسف ، و یوسف دار زد از نـــو
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) ۲۳/۰۸/۱۳۹۱
-
سلام آقای حسانی عزیز شما در انتخاب قافیه همیشه خوب بودید اما در اوزان عروضی کارهاتون مشکل داره زبان کار هم همینطور من به یسنا همیشه میگم امروزی تر کنه کارهاش رو چون درسته که قدیمی هستش اما بیشتر کاراش اوزان عروضی رو رعایت کرده من در مورد زبان کار گفتم و اما چند تا هم سوال دارم راجع به ترکیباتی که به کار بردید مثلا : زلیخا هجرش از یوسف ، و یوسف دار زد از نـــو ببخشید که جسارت کردم و نظرم رو گفتم ممنون از شما @};- :-)