۰۹??
همین که پا گذاشتی توی روئیام…
دلم با بودنت انگار خو کرد
چه خوابایی که واسم دیده بودی…!
ولی دنیا برام دستت رو روکرد
با اینکه صد دفه از تو شکستم
یه مدت با تو موندم بی بهونه
به امیدی که شاید قلبت عشقو
از این چشمای بارونیم بخونه
از این خشکیده باغ روی لبهام
حلالت باشه هر چی خنده چیدی…
می دونم حقته رفتن پرنده
تو خیلی وقته از عشقم بریدی
برام جز رد پا چیزی نمونده
از اون حسی که باش دنیامو ساختم…
درسته رفتی اما با وجودت
زمین و آدماشو خوب شناختم!!!
چقد دل کندنُ راحت گرفتی
منم دوس دارم از تو یاد بگیرم!
حالا که دیگه دستاتو ندارم
چه فرقی می کنه تنها بمیرم؟؟؟
همونجوری که عشقت خاک میشه
شماره ت هم یه روزی پاک میشه!
فقط وقتی بهم می خندی چشمام…
نمی دونم چرا نمناک میشه…
با احترام/ مهدیه رضایی