خیانت
دو تا فنجون روی میزه یکی قهوه یکی چایی
رو میز دیگه هیچی نیست منم با اشک و تنهایی
یه شاخه گل روی میزه دوتا دست گره خورده
دوتا چشمای مستی که حسابی دل ازت برده
رو میز پشتیه کافه دارم اشکامو میشورم
نمیام روبه روی تو هنوزم غد و مغرورم
داری قهوت رو مینوشی با یارتازه میجوشی
کت خوش رنگ ابیت رو چرا دیگه نمیپوشی
دارم از غصه میترکم فضای کافه دلگیره
رو میز پونزده داره یه زن اهسته میمیره
حواست نیست اما من هنوزم محو چشماتم
با یکی دیگه میخندی چقدر من احمق و سادم
یه روزی تو همین کافه بهم گفتی دوستت دارم
چقدر اسون دروغ میگی چه راحت میدی ازارم
دوتا فنجون روی میزه دو تا فنجون تو خالی
تو با اون رفتی و بازم تموم شد قصه تکراری!!!!!!!
-
خیلی عالیه... من با کلمه ی میترکم کاملا موافقم ...به نظرم سکته نداره فقط باید با سکون روی ر خوندش... موفق باشید... @};-
-
سلام خانم حاجت پور خیلی خوب بود دوتا از قافیه ها تو نوشتار خیلی قوی نبودند اما شاید گویش منظورتون بوده که بد نیست.... چشماتم---سادم .............خالی ---تکراری در مورد تصویر کار هم بیت سوم و ششم یه کم تضاد دارند....منظورم اینه که من اگه میز پشتی شما بشینم نمیتونم محو چشماتون باشم این ایراد نیست البته و فقط یه تناقض تصویری هستش که انقدر کار شما زیبا بود و من رو کشوند تو خودش به ذهنم رسید... منتظر کتاب جدیدتون هستم. @};-
مطالب پیشنهادی