خواب سرد
خسته شدم از بودنم
بیزارم از این همه درد
این روزا از شب های تو
یه خواب می خوام…..یه خواب سرد
یه خواب سنگین و بلند
که تا ابد بیدار نشم
توو لحظه های بی ثمر
کنار تو تکرار نشم
فکر بکنم که نبودم
از اول این ماجرا
از تلخیِ روز ازل
تا بی کسیِ انتها
از گریه ی اول من
تا اضطراب واپسین
یه شب تاریک وسیاه
بوده فقط…..بیا ببین
من گله دارم از تو ای
هوای سرد بودنم
از همه خالی شدم و
پر از فکر نبودنم
هیچ فصلی از فصلای من
توو دستای بهار نیست
حادثه تووی قلب من
اسیر اختیار نیست
شبا همش فکر می کنم
که این روزا توو کویرم
از اولش کجا بودم
بالاخره کجا میرم؟؟؟
از گریه ی اول من
تا اضطراب واپسین
یه شب تاریک و سیاه
بوده فقط…..بیا ببین