وصله ناجور
من به تو نمی رسم ، عشقت سرابه
با تو بودن حتی رویاشم یه خوابه
خواستنی تر از تو نیس ، افسوس و افسوس
تهِ دل دادن به تو ، لمس حبابه
دلامون یکی نشد ، دلم شکسته
نگو این تاوانِ عشقِ بی نقابه
پرسه بسّه توی این سینه ی متروک
گنجی پیدا نمی شه ، تُو این خرابه
اومدی عشقی که دادی پس بگیری؟!
نمی دونستی دلم چه بد حسابه ؟!
ما دو تا وصله ی ناجوریم ، مگه نه ؟!
وقتی با هم بودنامونم عذابه !
دنبال آخر خوش دیگه نگردیم ،
این چیزا دروغای توی کتابه
این چیزا دروغای توی کتابه