هم آغوش شب
تو وقتی نبودی حواسم نبود
به پروانه هایی که رد میشدن
به گلدون تشنه، به ماهی تنگ
به روزای خوبی که بد میشدن
نبودی همآغوش شب بودم و
تموم تنم بوی غم می گرفت
بدون تو اصلا دلم خوش نبود
تموم غروبا دلم می گرفت
کنار منی خوبه حالم، فقط
می ترسم که دنیاتو غمگین کنم
من عادت ندارم به این حال خوب
باید شاد بودن رو تمرین کنم
مثه اون پرنده م که قانع شده
باید عمرشو تو قفس سر کنه
حالا که درای قفس وا شدن
می ترسه رهایی رو باور کنه
کنارم می مونی توو این راه سخت
که هرجا نشستم بلندم کنی
تو میخای رفیقم کنی با خودم
جلو آینه هم سربلندم کنی
نمیخوام که این فرصت تازه رو
به این راحتی ساده از دس بدم
تو عشقو به من هدیه دادی، منم
نمیخوام که این هدیه رو پس بدم
کنار منی خوبه حالم، فقط
می ترسم که دنیاتو غمگین کنم
من عادت ندارم به این حال خوب
باید شاد بودن رو تمرین کنم
-
درود جناب ساسانی به آکادمی ترانه خوش آمدید ترانه تون بسیار زیبا بود.. =D> منتظر آثار خوب شما هستیم.. پیروز باشید @};-
-
سلام @};- خوشامد عرض میکنم خدمتتون جناب ساسانی... ترانت هم بسیار زیباست.. دست مریزاد @};- @};- @};- @};- @};-
-
ضمنا جناب ساسانی بزرگوار...لطف فرمودید و بلاگم تشریف اوردید... غزلهای بسیار زیباتون رو خوندم...عالی تر از عالی برادر =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> پاینده باشید... @};-
-