دام
درگیر ـ چشمات که شدم دزدیدیشون از تو نگام
جمع کردی اون دامایی که پهن کرده بودی سر ـ رام
انداختم از عمد خودمو تو قلابت تا بگیری
نگفتی از رو تفریحه وقتی میای ماهیگیری
چی شد که یک شبه شکست پیوند ـ قلبم با دلت
کاشکی نبودنت رو هم یه جور می بردی با خودت
هرروز غروب با یاد ـ تو پاره میشه بند ـ دلم
رفتی با یه کیس ـ جدید مبارکت باشه گلم
الهی خوشبخت بشی و غم از جونت جدا بشه
به هر چی که دس می زنی الهی که طلا بشه