نذر
وقتی که تو نمی خندی ، نفس ترانه بنده
آسمون مسیر اوجو رو کبوترا می بنده
تیکه تیکه های مهتاب ، روی دست شب میمونه
ثانیه گردونِ ساعت ، از همه عقب می مونه
وقتی که تو نمی خندی ، نور تُو پنجره می میره
چلچله تموم روزو ، روزه ی سکوت می گیره
خونه متروکه و خالی ، قاب عکسا نگرونن
غنچه ها عزا می گیرن ، میدونن تنها می مونن
آینه رو دوره میگیره غبار و اون می گه تسلیم
انگاری خدا بهارو برمی داره از تُو تقویم
وقتی که تو نمی خندی ، یه چیزی کمه تُو دنیا
قلبم از نفس می افته ، طعم کابوس میده رویا
سایه خورشیدو میدزده ، شب ستاره کم میاره
دیگه حتی یه فرشته رو زمین پا نمی ذاره
تو رو جون یاس و پیچک گره ی اخماتو وا کن
چشای دلنازُکم هیچ ، رحمی به اقاقیا کن
لب من نذر کرده لبهات اگه باز به خنده وا شه
تا ابد زائرترین تُو صحن لبخند تو باشه