قاب عکس
باهام حرف بزن ، حرف ، که کم داری از من
که کم دارم از تو ؛ تو بیزاری از من ؟!
نه جادو ، نه آهنگ ، نه واژه ، نه غوغا
چه کرده سکوتت که تب کرده رؤیا ؟
باهام حرف بزن ، حرف ، سکوت تو مرگه
عطش داره گلبرگ ، تو چشمات تگرگه
سکون ِ سکوت ِ تو رنج صدامه
نگو اعتصابِ لبت انتقامه
باهام حرف بزن ، حرف ، که لهجه ت حریره
صدام کن دوباره ، که بارون بگیره
نه شوری ، نه عشقی ، مث حسّ قبره
و وِردِ نگاهِ تو تزریق صبره
کی میخونه من رو ، صمیمی تر از تو ؟
چی رو مرز لبهات ، قــُرق کرده حرفو ؟!
باهام حرف بزن ، حرف ، تموم میشه تکرار
تو عشق منی یا … یه قابی رو دیوار ؟!