حال من بدتر
مثل کوره توی تب میسوزم
مثل جنگلی که تو آتیشه
وقتی دوری از من و رویاهام
حال من بدتر از اینم میشه
بغض دارم، نفسم سنگینه
هر دقیقه مثل یه کابوسه
نیستی و تیغ یه تردیدِ مدام
لحظه لحظه رگمو میبوسه
مثل یه فسیل عاشق خستهم
خسته از تو تنهایی پوسیدن
خسته از موندن و یک جا مردن
خسته از تو رو توو رویا دیدن
همهی خونه پر از عکساته
هر جا میگردم تو رو میبینم
عطر تو رو تن این کاناپهست
من کنار یاد تو میشینم
گلدونا یکی یکی خشک میشن
حتا ساعت خوابتو میبینه
وقتی تصویر تو پیدا نشه توش
آینه تا به ابد غمگینه
من شبیه قایقی سرگردون
میون خونه شناور میشم
شب به شب خواب تو رو میبینم
از سراب دیدنت تر میشم
مثل کوره توی تب میسوزم
مثل جنگلی که تو آتیشه
وقتی دوری از من و رویاهام
حال من بدتر از اینم میشه