مهره پوچ
به قلب من خسته بی قرار
به جز عشق و احساس تو راه نیست
زدردی که قلبم ز تو می کشه
کسی جز خدای تو آگاه نیست
نمی فهمه دنیا ت حرف منو
دل من به قفل سکوتش خوشه
تو رفتی و عین خیالت که نیست
که این انتظارت منو می کشه
تو رفتی و چشمای خیسم شده
عذابم که هر روز و شب بازه باز
دلم انتظار تو رو می کشه
تو این غربت راه دور و دراز
رسیم به جائی که حس می کنم
برای من خسته مردن کمه
تو رفتی و بردی وجود منو
منم دل بریدم دیگه از همه
دیگه بی تو بودن واسم سخت نیست
به مرگم دلم بی تو راضی شده
تو شطرنج عشق و توی زندگی
دلم مهره پوچ بازی شده