*** لاشه ***
حالا که قلب ِ خاکیم از، غبار و سنگ خالیه
مسیـر ِ با تو برگشتن، مسیـر ِ احتمـالیه
به کوچه می زنم گاهی، که ریگش کفشمو دزدید
یه مرد ِ مست بدجوری، به ریش ِ کوچه می خندید
حالا این کوچه با مرداش، شده آسفالت مـــی دونم
یه گوشَش رنگ می پاشن، یه گوشَش مَنگ می مونم
همین جوری اگه رد شی، دلم از غصّه مـــی پوسه
بهار ِ شهرتو دیدم، چه بی احساس و مـأیوسه
توی شهری که خنجر رو، به روی شعر می بنده
همین شهری که زخمامو نمک می پاشه می خنده
چشام تو سنگر ِ نفرین، شبش را شعر می بینه
نگا کن جبهه ی شعرم، پر از سرباز ِ غمگینه
غم ِ سر باز ِ شعرامو، تو جنگ ِ سرد می ذارن
جسدها لاشه ی شعرو، تو قبر ِ درد می ذارن
نفس هم یادمون رفته، می گن هم زادمون بُرده
داریم از عشق می خونیم، توگوش ِ کوچه ی مُرده
آره دنیای خـاکیمو، تو کوچـه چـال می کردن
خیال ِ لاشـه ی شعرو، غما بی بال می کردن
دلم از بغض می گفتو، دلت از بُغض خالی بود
مسیـر ِ با تو برگشتن، مسیـر ِ احتمالـی بود
ترانه سرا:آمنه نقدی پور