مردی که از تردید دلگیره…
من رو سرا پا وارسی کردی
مردی که از تردید دلگیره
میخواد از این خونه بره امّا
دستگیره هی دستاشو می گیره
تصویر ذهنی تو از این مرد
از سوژه های داغ جون داره
خیلی شکستن ها ضعیفش کرد
جسمش ولی هفتاد جون داره
رو شیشه ها «ها» میکنم شاید
بوی غبارش عطر تو باشه
امّا نشستن با خیال تو
تنها نمک رو زخم می پاشه
سمت اثاث خونه بی وقفه
شلیک میشم بس که پُر دردم
اندازه ی روزای این تقویم
دیوارُ از اسم تو پُر کردم
هر روز خرده شیشه می ریزه
رو تار و پود خسته ی قالی
خشمم از این یک سال و چند ماهُ
روی وسائل می کنم خالی
اوضاع من خیلی پریشونه
این سر واسه شونه دلش تنگه
وقتی حریفش رفته از جبهه
هی با خودش تو خونه می جنگه…
-
سلام و درود دوست عزیز...این اولین باره که سعادت حضور پای ترانه شما نصیبم شده و بدون اطلاع از سابقه ترانه سرایی شما چند نکته مختصر رو تنها درمورد همین ترانه به عرض می رسونم من رو سرا پا وارسی کردی مردی که از تردید دلگیره.....دقت کردی که " من رو " اگه " منو " هم استعمال می کردید هیچ مشکلی پیش نمی اومد؟؟؟؟ کاربرد " رو " بعضی جاها اصلا جالب نیست و متاسفانه اینجا یکی از اوناست... میخواد از این خونه بره امّا دستگیره هی دستاشو می گیره یک مخالفت با قیاس معنایی به بهترین و زیباترین شکل ممکن...آفرین معمولا این دسته که دستگیره رو میگیره اما شما با تناقض نمایی زیباترین تصویر این ترانه رو ازش ساختید .. =D> تصویر ذهنی تو از این مرد از سوژه های داغ جون داره خیلی شکستن ها ضعیفش کرد جسمش ولی هفتاد جون داره ارتباط مصراع اول و دوم گنگه ..واصلا ارتباطی بینشون از نظر مفهومی و یا حتی واژگانی نیست...هرکدوم از یه چیزی دارن میگن... رو شیشه ها «ها» میکنم شاید بوی غبارش عطر تو باشه امّا نشستن با خیال تو تنها نمک رو زخم می پاشه اینجا هم همینطور...وقتی بعداز مصراع اول " اما " اوردی مخاطب منتظر نفی چیزی میشه که شما عقیده داشتی شاید باشه اما نیست ...اما شما بعداز اما یه تصویر دیگه دادی به مخاطب که ربطی به " ها " کردن شیشه نداره و از نشستن و هیچ کاری نکردن حکایت داره...این ارتباط های طولی بین مصراع ها و ابیات باعث منسجمتر شدن کار می شه ...و شما این زنجیر نامرئی ارتباط روو هر از گاهی بی قرینه پاره کردید... در کل موضوع خوبی رو انتخاب کردید و زیبا و گویا بود... @};- برقرار باشی
-
@};- @};-
مطالب پیشنهادی