نگاهی به "‌کفش" سروده ی محمد بکرانی- به قلم: فاطمه جهانباز نژاد

mohammad-bakraniنگاهی به “‌کفش” سروده ی محمد بکرانی
به قلم: فاطمه جهانباز نژاد

روزی در پشت‌ یکی‌ از نیمکت‌های‌ کلاس‌ دانشکده‌ ادبیات‌ همین مرز و بوم در تعریف طنز این گونه آموختم که طنز (Irony) اثری ادبی است که با استفاده از بذله، وارونه سازی،‌ خشم و نقیضه، ضعف‌ها و تعلیمات اجتماعی جوامع بشری را به نقد می‌کشد و بعدها با مطالعات و پژوهیدن خود در طنز فلسفی عبید زاکانی تا رندی حافظ و دوپهلوگویی‌ سعدی و جسارت‌های زبانی سید مهدی موسوی، به زیبایی تمام طنز را به نظاره نشستم که چگونه با منطق‌ جسورانه‌ی خویش، به کمک آرایه‌های ادبی، نابسامانی‌های اخلاقی و اجتماعی دوران پر از تغییر و پارادوکس خویش را به آرایش قلم کشیده و طنازی می‌کنند. و با خود گفتم: پس طنز نوعی پرخاش اجتماعی است و آمیزه‏اى از نیش ‏و نوش؛ نیش انتقاد و نوش‏ خنده.
حال در این نوشتار، آنچه از اصول طنز و طنازی در ادبیات فراگرفتم را به نوش قلم کشیده و گام به گام با «کفش» هم/‌‌سایه نصفجهانی خود – محمد بکرانی- همراه خواهم ساخت شما را که وی در ترانه حرف‌های زیادی برای گفتن دارد.

محمد بکرانی شاعر جوانی است که در پرونده ی شعری خود سابقه همکاری با حسین خواجه امیری، محمدرضا چراغعلی، سعید پور سعید، ایمان حجت و احسان فدایی را ثبت نموده و همچنین از طریق وبلاگ ادبی- هنری‌ دوئل، مسیر ارتباطی خود را با مخاطبان فراهم نموده است.
این شاعر ساکن گنبدهای فیروزه‌ای، اگرچه ذاتاً ترانه سرا ست، اما در ترانه‌هایش، همگام با تضادها و تناقض‌های موجود در اجتماع‌، گاهی طنز ظریفی ریشه دوانده و خودی نشان می‌دهد. به عنوان مثال، اشاره می‌‌شود به دو ترانه «یه اتوبوس بچه» و «کفش» که در کتاب نصفهان (مجموعه دو جلدی شعر طنز) از طنز پردازان اصفهان توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
و حال ترانه ی «کفش» :
همیشه همراه توام رفیق نیمه را تویی / وقتی به خونه می‌رسی باید برم تو تنهایی

از ویژگی‌های بارز شعری بکرانی می‌توان به سادگی و صمیمت کلام و تصویرسازی و استفاده ی بهینه از عنصر تخیّل و عاطفه که لازمه شاعری است اشاره داشت که نکته‌های ظریفی در خود دارد و ارزش معنایی شعر را بیشتر می‌کند. همچنین با استفاده از واژه‌ها و ترکیبات و عبارات فولکلور که از تمهیدات و مؤلفه‌های یک ترانه‌سرا ست؛ به زبانش شکل و نمایی امروزی بخشیده و موجب برجستگی زبان شعری خود شده است.
از همه مهم‌تر، شعریت و جانمایه ی این اثر کاربرد Personification یا استعاره‌ ی انسان‌مدارانه است که در ادبیات تحت عنوان صنعت تشخیص یاد شده و از زیباترین صنایع شعری فارسی است که قدرت تداعی داشته و به طرز مشهودی در این ترانه به انسجام ساخت اثر کمک کرده و شاعر با بخشیدن صفت‌ها و خصایص انسانی به «کفش» ، سوژه‌‌ای چون کفش که شاید در نگاه اوّل، ارزش شعر شدن نداشته را در قالب ترانه آورده و از‌ شخصیت‌ و کاراکتر آن برای فضاسازی استفاده کرده است و درواقع، با دادن شخصیت انسانی به کفش- آنهم کفشی سرشار از گلایه و تنهایی- موجب ایجاد کلام شاعرانه و طنز تصویری (کاریکاتور)‌ شده و به این طریق در دنیای ذهنی و نگرش شاعرانه خود، در بافت و زمینه‌‌ای ساده، پای طنز را به عرصه ترانه می‌کشد و روزمر‌گی که هر روز تکرار می‌شود را از زاویه‌ی چشمِ یک کفش، با حساسیت و ظرافت‌های خاص خود ترسیم می‌نماید.
حس طنز و خوش‌طبعی، روح لطیف شاعرانه و لحن محاوره‌ای اثر، از جمله مهم‌ترین مضمون‌هایی‌ست که در این ترانه بازتاب یافته است و درواقع، یکی از بهترین فضاهای بروز و تجلی طنز همین ادبیات محاوره است و شاید یکی از دلایل پویایی ادبیات محاوره نیز همین طنز باشد که نوعی انتقاد نوش و نیش دار است که در بیت‌های تصویری این شعر، با تک گویی بر روی سطح روساخت می‌چرخد.

فاطمه جهانبازنژاد / قائم‌شهر /

از این نویسنده بیشتر بخوانید: