دیار
کاشکی میشد یه کاری کرد؛که بدتر از این نباشیم
صلح وصفا و سادگی ؛ برای, هم داشته باشیم
ما که نبودیم اینجوری ؛چمون شده نمیدونیم
بجای, همدردی با هم ؛ همه دلارو میشکونیم
به درد هم گوش نمیدیم؛ به عشق, هم میخندیمو
به روی,حس, پاک, هم ؛چشمامونو می بندیمو
از چی بگم دلم پره ؛ بگم از عشق و عاشقی
نمونده هیچ محبتی ؛ نمونده حرف صادقی
احساس, این روزای, ما ؛ کجاش مث, گذشته هاس؟
ریشه ی این خرابی ها؛هر چی که هست از دل, ماس
مگه گناه, ما چیه ؛ تو این بیابون اسیریم؟
عاشقی رو کجا باید ؛ از چه کسی یاد بگیریم؟
خیلی عجیبه که هنوز ؛ فک می کنیم که عاشقیم
تو این بیابون و کویر ؛ دنبال, چند تا قایقیم
خسته شدم از این همه ؛ خیانت های, بی شمار
همش فریب – همش دروغ ؛ نشونی های,این دیار
با این همه دربدری؛ باز هم میشه یه کاری کرد
عشقو به هم هدیه بدیم؛دور شیم از این خیال,سرد
باور کنید میشه هنوز؛ با هم باشیم صادق و راست
همین حالا شروع کنیم ؛ زیبایی ها از آن, ماست