غریبه
توی این دیار غربت یه نفس یه آه حسرت
منم اون چشم انتظارِ دیدن روی محبت
منم اون غریبه شهر که ندارم آشنایی
گذری کن از دل من نه به رسم بی وفایی
بده عشقی به دل من که بشه امید فردا
نگو از گذشته من که دلم پُره زِ غم ها
تو آخرین امیدی تنها نذارم اینجا
مثل خودت غریبم نذار ببارم اینجا
بریم به شهر عشاق شهری پر از صداقت
جایی که مهربونی همراهه با رفاقت