خزون تو…
تو این ساعتای بی خواب…نبودن هاتُ می شمارم
منُ به خواب دعوت کن…که تو کابوس بیدارم
می دونستم داری می ری…قدم که می زدی تو باد
یه زخم کهنه داشتی که…بهت راهُ نشون می داد
سفر، پاییزِ رفتن بود…که پل می زد به ویرونی
تو دل دادی به این پاییز…تا زخماتُ بپوشونی
تو دل دادی به پاییزُ…می گفتی کار تقدیره
نمی دونستی تقدیرت…خزونُ تا ته ش میره
همیشه منتظر بودم…که از پاییز برگردی
همیشه زود می رفتی…همیشه دیر می کردی
می دونم از شبای من…به دنیای تو راهی نیست
تو که چشماتُ می بندی…گریزی از سیاهی نیست
غمت افتاده به جونم…دارم شکل خزون می شم
بیا رو کن به پاییزم…با زخمات مهربون می شم!
-
بسیار زیبا و پر احساس @};-
-
سلام طاهره ي عزيزم خوشحالم كه بعدازاين وقفه ي نبودنت دوباره حضورت رو با يك ترانه ي زيبا دربين دستان آكادمي لمس ميكنم :-x :-x ازهمون اولين ترانه اي كه ازخوندم متوجه شدم شاعر با احساس و با ذوقي هستي. اين ترانه ت هم براي من خيلي دلنشينه چون خوب بلدي چطور عاطفه رو در كلامت جاري كني. برات آرزوي شادي و خوشبختي دارم @};- @};- ((رؤيــاهايتان حقيـــقي))
مطالب پیشنهادی