لطفا برو
این خونه بی تو سرده اما من
عادت به این زندون غم دارم
وقتی شبا می خوابی رو بازوم
هستی ولی حست رو کم دارم
من از تو آرامش نمی گیرم
از این نگاه سرد و تکراری
وقتی که هرشب بالشت خیسه
می فهمم این حسو تو هم داری
لطفا از احساسم برو بیرون
تا من فقط یک خاطره باشم
من از تو آرامش نمی گیرم
لطفا برو تا من خودم باشم
خستم از این نقشای تکراری
سر میرم از این وحشت و تردید
تردید از این احساس بیهوده
چشمات به من این وحشت و بخشید
من از تو آرامش نمی گیرم
تفسیر حرفای تو روشن نیست
حتماً بری دیوونه تر میشم
این من ولی اندازه ی من نیست
از خیر این رویا بیا بگذر
قلبم میخواد تنهای تنها شه
شاید تمام سهمم از دنیا
تنها فقط تنها شدن باشه!!!
شاهین