آلــــــــــزایـــــمـــــــــر
تعقیب کردم ردّتُ تو خواب هر شب
اما گُمت کردم ، نمی دونم کجا بود
وقتی که رویامم به کابوس ، گیر می کرد
وقتی تخیل های من بی دست و پا بود
باید خودم رو از جنون بیرون بیارم
از این همه چشم انتظاری های بی خود
وقتی تنم توو بی صداییت خواب می رفت
وقتی که فکرت توی ذهنم سقط می شد
—————–
تو تو بهشتِ خواب من حوّا نبودی
تو این جهنم بی تو دارم دود میشم
من آدم روزای تنهایی نبودم
من بی تو دارم تو خودم نابود میشم
—————–
بوی تعفن میده دیگه خاطراتت
باید همه عکساتُ از دیوار برداشت
باید مث من ، خونه آلزایمر بگیره
تو لحظه هایی که بهت وابستگی داشت
شاید بخوام تو بی هوایی هات بمیرم
باید مث این پنجره ها بسته باشم
شاید فراموشیه تو واگیر داره
شاید نخوام دیگه بهت وابسته باشم
—————
تو تو بهشتِ خواب من حوّا نبودی
تو این جهنم بی تو دارم دود میشم
من آدم روزای تنهایی نبودم
من بی تو دارم تو خودم نابود میشم
ılıll فرجام خیراللهی llılı