(( پلــــــانــــــی از جــــهـــــنّم…! ))
((بســم الله الرحمن الرحیــم))
به زندگی سـلام کن/به زخمهای روو تنت
به دین اون طناب که/ یه عمره مونده گردنت
* * *
به ناله های ممتد /یه تخت خواب یخ زده
به شاعـری که نیمه شب/به دفترش ملخ زده!
* * *
به مـردی که غرورشو/ فروخت، قسط بیـمه داد
چراغ قرمـزُ ندیـد/ جهانشو جریــمه داد!
* * *
به دخـتری که زندگیش/ فدای حقّ باج شـد
پدر نوشته بود رووش/ حــراج شد!… حــراج شد…!
* * *
نگاه کن به صحنه ی/ شکستنِ برادرت
تعــرّض چریــک ها / به روسـریِ مـادرت!
* * *
نگاه کن به ساعتت/ که کلّ هفـته یخ زده
چقد شبیــه چشمهات/ به چاه نفـتِ یخ زده!
* * *
چرا نفس نمی کشی؟/چقدر طاقتت کمه
هنوز قصّه مونده،این / پلانی از جهنّمه
* * *
تمـام عمر له شدی / تمام عمر یخ زدی
بلنــدشو نگـاه کن / تو از کمــا دراومدی!
* * *
بلنــد شو دِ بی شرف! / سکوتُ قتل عاااام کن
نقاهتت تموم شد / به زندگی ســلام کن…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باتشکر از الــهه صادقی نازنین که لحظه های شیرین حضور حقیقیش درکنارم بهانه ی سرودن این ترانه شد.
((لحـظه لحــظه هاتان لبریــز عطــر استـجــابــت))