آسفالت

آسفالت این کوچه ترک برداشته
دیوار ها فرسوده و پیر شدن ،
گنجشک ها همرنگ بل بل میشنو
گوشا پر از فریاد آژیر شدن

ثانیه ها تو حالت آماده باش
آجر به آجر شهر در فکر شبه
آینه ها عهد صداقت میشکنن
دل تو حصار غصه ی لا مذهبه

خورشید محکوم غروب آخرو
میگن طلوع دیگه ای در کار نیست ،
ابهام رو تو زندگی هم میشه دید ،
با این که جاریه ولی انگار نیست

دنیا به زیر سلطه ی غم رفته و ،
غم راه خط خوردن از این شبها رو بست
تا دور دستا روشنی بی معنیه ،
نوری که مونده نور چند تا شب پرست

آسفالت این کوچه ترک برداشته
گوشا پر از فریاد آژیر شدن
خورشید محکوم غروب آخرو ،
آینه ها از عهدشون سیر شدن

پادشاه دردها

https://www.academytaraneh.com/67930کپی شد!
1146
۲۴

  • علی حمیدی درود بر شما کار خوبی بود ، دوستان به نکات خوبی اشاره کردن موفق باشید @};- @};-
  • فریبا رستگار سلام جناب پیرانی.ممنون از دعوت شما @};-دحد نقد نیستم وخودم یه یاد گیرنده ام. @};- ترانه زیباتون رو خوندم و واقعا لذت بردم :-) ،این نوع ترانه ها که همیشه شاکی هستند رو دوست دارم.اما به نظرم،بعد ازاینکه ترانتون تموم شد دوست داشتم بیشتر میبود وحرفای بیشتری واسه گفتن میداشت.درسته که تو همین پنج بندهم کلی شکایت شده اما جزیی تر اگه میبود به نظر بنده حقیر بهتر میبود با توجه به اینکه خودتون گفتید اجتماعیه.این تنها یه نظر شخصیه. :-) همیشه زیبا بنویسید.
    • آرش پیرانی درود بر شما خانم رستگار عزیز... بسار سپاس از حضورتون و خوشحالم از اینکه از این به بعد مخاطبم هستید چون همه ی ترانه های من فضای شکایت دارن.... @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • مهدی نوروزی لایک ارش خان !
  • امین بهاری زاده آقای پیرایی عزیز سلام نمی دونم چی باعث شد منو قابل بدونید و برای خوانش ترانتون دعوت کنید، با این وجود از شما ممنونم و خودم رو قابل این همه لطف نمی دونم. تموم ترانه هاتون رو خوندم از ویژگیهای ترانه هاتون میشه لحن ساده، بیان پر احساس و شیوا و حس شاعرانتون رو نام برد. در این ترانتون از اون سادگی و بی تکلفی آثارتون به نظرم فاصله گرفتید. احساس می کنم ترانتون پر از واژه هایست که می توانند در یک ترانه در صورت کاربرد صحیح و ادغام با حس نقش آفرینی قوی داشته باشند که البته در ترانه شماتا حدودی اینگونه نیست. می تونست ترانتون در عین به تصویر کشیدن و القای فضای غمگین و تیره و ... مدنظرتان با استفاده ی درست و بجا از کلماتی نظیره خورشید و آینه یک فضای متناقض و زیباتری رو رقم بزنه. نمی دونم چرا از اول تا آخر ترانتون سعی در القای یک تصویر، سیاه یا بعضه خاکستری از دنیای پیرامونتون دارید و نمی دونم دلیل اون چیه!؟ چرا جهان زیر سلطه غم و شب میره و... من تا بحال از آینه با صداقت تر ندیدم! خورشید مظهر نور، حقیقت، زندگی و... و نماد غلبه بر تیرگی و شب و غمه چطور و به چه دلیل محکوم به شکست و غروب می تونه باشه؟مگه میشه خورشید به واقع دیگه نتابه! روزی که دنیا به آخر برسه، باز فرداش آفتاب طلوع می کنه، آفتابی که شاید هیچ وقت رنگ غروب رو به خودش نبینه! چطور میشه که شب و غروب وغم بر خورشید و روشنی غلبه می کنه!؟ شاید یکم دقت و یکم وسواس بیشتر می تونست از این ترانتون ترانه ی ماندگارتر و بهتری بسازه. لامذهب در بند زیر از ترانتون نقش و معنای زیبایی را بیان و به ذهن تداعی نمی کنه. ثانیه ها تو حالت آماده باش آجر به آجر شهر در فکر شبه آینه ها عهد صداقت میشکنن دل تو حصار غصه ی لا مذهبه آقای پیرایی کلماتی که هر کدوم اسوه و نماد و تداعی گر مفاهیم خاصی هستند کاربردشان در خلاف مفهوم واقعی همانطور که کاربرد بجاشون می تونه به لطافت و زیبایی ترانه بیافزاید می تونه یک ترانه رو به راحتی به نابودی بکشونه. در کل فضا سازی و حس غالب بر اثرتون با وجود کاربرد کلماتی مثه خورشید و آینه و آسفالت و ... یک تصویر مصنوع و غیر واقعی و تا حدودی شکست خورده است. شاید دیگه هیچ وقت نخواید خواننده ی ترانتون باشم ولی این نقدها و نظرات این حقیر خواه واقع و خواه خلاف واقع چیزی از ارزش اثر شما کم نمیکنه. امیدوارم این دیدگاه ها که سعی کردم ورای یک خواننده ترانه و حتی تا حدودی از نگاه ادبی و روان شناختی باشد در کل در کارهای بعدی شما تاثیر گذار باشد. کار نقد ترانتون 3 ساعت طول کشید. این چندمین اصلاحیه من بود. موفق باشید =D> =D> @};- @};-
    • آرش پیرانی سلام بر دوست عزیز من خیلی خوشحالم که پای ترانه ی من حضور پیدا کردید و دعوت رو پذیرفتید. خیلی نقد خوبی بود و خیلی خیلی استفاده کردم. گفتید که زبان من عوض شده . دقیقا . من زبانمو به سختی عوض کردم. از اون زبان عامیانه به یه زبان رسمی تر... رسمی ولی نه پیچیده... من پیچیده نویسی نمیکنم. الان هر کسی به سادگی میتونه مفهوم اینو بفهمه. من میخوام ساده نویسی کنم. نه سطحی نویسی. کارای قبلی من همه سطحی بود... خیلی خیلی تلاش کردم. دوستانی مثل رسول آدینه و... خیلی کمکم کردن حتی کسایی مثل خانم مکرم... برزویی و... من اون زبانو نمیخواستم. زبانی که هر کسی بتونه بنویسش نمیخواستم واسه همین عوضش کردم. زبانی که لوس باشه... نه اصلا... اون زبان کوچه بازاری بود. دوست خوبم در واقع من هدفم دقیقا همین بوده... این که بگم همه چی برعکس شده اینکه بگم همه چی نابود شده... آینه راستگو نیست دیگه ... و... هدفم همین بوده و میخواستم فضای تیره رو حکم فرما کنم بر ترانه و الا هر کسی میدونه آینه راستگو هست و ... مگه تو ترانه حتما باید واقعیت گفته بشه؟... این تنها و تنها داره از زمانی میگه که دیگه نباشه.... دنبال این نبودم که بگم چرا اینجوری شده... چون شده ... چون در زمان این ترانه کار از کار گذشته... دلیلی نداره بیام بگم همه چی عالیه.. نه . من میخوام زنگ خطر باشم . مثل یغما و خیلیای دیگه دوست دارم هشدار بدم... دوست عزیزم... اتفاقا برعکس... آرزو دارم از این به بعد خواننده و منتقد ترانه هام باشی. خییییییییییییییییییییییییلی خوشحالم که حاضر شدی پای ترانه م. @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
      • امین بهاری زاده سلام آرش پیرایی عزیز لذت بردم که در جواب نقد و نظرم هم پای من نظرات و دیدگاه های خودت رو بیان کردی، شاید باورت نشه ولی خستگی از تنم بیرون رفت. من ترانتون رو نه یکبار بلکه بیش از 20 بار و بارها و بارها خوندم. کاری به سیاسی و اجتماعی بودن اثر ندارم و وارد این بحث ها هم دوست ندارم بشم و نمیشم. کاملا با مضموم و دیدگاه ترانتون ارتباط پیدا کردم و فهمیدم چی میخواین بگین کما که تغییر لحن و به قولی انقلابی که در درونتون در حال شکل گرفتنه و تا حدودی هم شکل گرفته رو به خوبی درک کرده و می کنم. من بیان کردم که کلمات خورشید و آینه و از این دست کلمات اگر می خواستید ترانتون رو از محیطی که دوست داشتید وصف کنید خارج کنید می تونست مفید باشه اما برای القای طرز فکر قالب بر ترانتون خیر این کلمات کمکی نمی کنه، دلایلم رو هم در نظر اولم بیان کردم. آرش عزیز کار نقد به نظر من سخت ترین کاره، نقد چه بخواند نقد ترانه باشه یا نقد شعر، یک کتاب، شخصیت اخلاقی یک فرد و .... چون کار نقد باید در کمال دقت، سلامت، بدون اغراق یا غرض و به موازات بیان معایب و مزایا و خصوصیات آن اثر باشه که بنظر من و برای این حقیر بسیار سخته. من عاشق نقد شدنم نه نقد کردن، البته صلاحیت نقد رو کسی خواهد داشت که در کار مورد نظر دستی داشته و عالم به آن کار باشد که من هیچکدام از شرایط را دارا نیستنم و فقط افتخار دارم که فقط دیدگاه شخصی خودم رو بیان کرده باشم. در کل امیدوارم شاهد کارهایی زیبا مانند این اثر و حتی بهتر از این اثر باشم. @};- @};- @};-
      • آرش پیرانی دوست عزیزم ... من عاشق نقد شدنم... چون نقدان که باعث میشن آدم بره بالا... چون نقده که آدمو از هیچ به همه چی میبره. من هنوز اول راهمه و با سن کمم به بقیه نیاز دارم که برم بالا. و آرزو دارم همین طور خواننده ی ترانه های من بمونید... @};- @};- @};-
    • زهرا ذوالقدر سلام دوست عزیز چقدر خوبه که این همه حوصله به خرج دادین و کاری و نقد کردین اما من تعجب میکنم به چه دلیل گفتین خورشید باید همیشه نماد خوبی باشه ایا تو این جامعه ادمهایی که مسیولیت دارن به درستی وظایفشون و انجام میدن ایا همه چی سر جاشه?تو شرایطی هستیم که حتی خورشید و اینه و... انقد ترانه واضح که متعجبم از اینکه متوجه منظور ترانه سرا نشدین این ترانه به نظر من خیلی خیلی ترانه ی خوبیه من نقدهایی روش دارم اما واقعا تعجب اوره پسری 17.18ساله چنین بنویسه و چنین افکاری داشته باشه کاملا واضحه منظور از کوچه وطنه و این ترانه قبل از انتخابات گفته شده در اون شرایط سیاه اجتماعی /اقتصادی و فرهنگی و اوردن تعبیر فوق العاده ای مثل نور چند تا شب پرست من از خوندن این ترانه از صمیم قلب خوشحال شدم اما چیزی که خوشحالم کرد طرز جواب دادن ارش پیرانی به نقدهاس چقدر زیبا و باشعور پشت ترانت ایستادی اونجایی که باید از حقانیت ترانه دفاع کنی/دفاع کردی باز هم معذرت ميخوام اگر روی نقدتون حرفی زدم @};-
      • امین بهاری زاده خانم ذوالقدر سلام خانم ذوالقدر آیا آدمهایی که مسئولیت دارند خورشیدند؟ اگه خورشیدند پس هیچوقت نمی تونند بد باشند چون خورشید که مظهر انسانهای بد نیست!؟ آینه هم هیچوقت بیچاره نمیتونه دروغ بگه که!؟ من نمی دونم منظور از پسره 17 و 18 ساله کیه ولی اگه منظورتون منم این سن برای من زیاده ولی بازم ازتون ممنونم :-)) =D> بنده کاملا منظور و مفهوم و تغییر لحن و زبان ترانه سرا رو درک کرده و فهمیدم و انتقاد من روی کاربرد نا مناسب بعضی از کلمات بود که می تونست به کارشون زیبایی و مفهوم و احساس بهتری بده. دیدگاه ها متفاوته و دیدگاه من نقد ترانه البته در جهت صحیح و بهتر شدن اثر بود نه خصمانه. من به آقای پیرایی بخاطر خلق این اثر صمیمانه تبریک میگم اما به نظرم جای کار و بهتر شدن داشت. در آخر من ترانه ایشان رو خدای نکرده رد و یا در مقابلشون جبهه گیری نکردم بلکه سعی کردم در کنار نقاط قوت و تجربه ی جدید و به نوعی انقلاب ترانه ای ایشون به بعضی نکات که به ذهنم رسید اشاره کنم. ظرفیت نقد پذیری ایشون چه نقد این حقیر بجا و یا نابجا باشه هم قابل ستایشه. پیروز و سربلند باشید @};- @};- @};-
      • زهرا ذوالقدر باز هم حرفهایی دارم و من برمیگردم منظور سن ترانه سرای این اثر بوده دوست من و هدف من از جواب دادن به نقد شما ایجاد یک بحث مفيد ادبي بود
      • آرش پیرانی آبجی عزیزم... ممنون از حضورت... آبجی منتظر نقدات هم هستم @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
      • زهرا ذوالقدر از حرفاتون دوست من تعجب میکنم اشنایی زدایی قرنهاس در ادبیات ما و در اشعار صایب و سعدی و ...استفاده میشه از یکی از دوستان اگاهم که پرسیدم بهم گفتن تو ترانه های جنتی هم خیلی استفاده شده من از دوستانم میخوام تو این بحث شركت كنن و نظرشون و بگن
  • مسعود احمدی سلام جناب پیرانی آسفالت این کوچه ترک برداشته دیوار ها فرسوده و پیر شدن ، بهتر بود ترک خوردن و واسه دیوار میذاشتین و فرسودگی رو واسه آسفالت. آجر به آجر شهر در فکر شبه کلمه > دوگانگی ایجاد کرده و باید از <> استفاده بشه. دل تو حصار غصه ی لا مذهبه لازم نبود حتما فرم ادبی لا مذهب بیاد همون لامصب باید نوشته بشه چون ترانه محاورست. امیدوارم هر روز پیشرفت کنی. @};- @};-
    • آرش پیرانی سلام دوست عزیزم وای که من چ قد عااااااااشق نقدم.. @};- @};- @};- @};- @};- :-x :-x :-x :-x :-x :-x مرسی که نقد کردی مسعود جان راستشو بخوای آسفالت و ترک خوردنش مثل یه بچه تو ذهنم بزرگ شد/ چیزیه که مشهوده واسه همه... در واقع فرسوده شدن دیوار هم خودش در آخر به ترک منجر میشه. ولی ترک خوردن دیوار خیییییییییییییییییلی تکراریه. و از طف دیگه ترک آسفالت کوچمن تمام ذهنمو درگیر کرده بود... ترک خوردن دیوار رو چون تو ترانه های اجتماعی دیگم استفاده کردم اینجا نمیشد اما لامذهب... راستش لامذهب همونیه که احساس منو برانگیخته میکنه/ منو راضی میکنه با زبان ترانه ایم یکیه؛ جوره . مثل تمام که همیشه به جای تموم ازش استفاده میکنم. و این باعث نمیشه کار از حالت محاوره خارج بشه. ترانه هم نباید حتما محاوره باشه " شکنجه گر از بمانی " به علاوه در اون قسمت لا مذهب حس بیشتری رو منتقل میکنه تا لامصب. لا مصب بازاریه منم نمیخوام ترانم به خواننده ی بازاری برسه . متنفرم از اینکه امثال اصحابی ؛ بنیامین و ... بخوان اسمم رو بیارن اونا واسه زبان دلی من هیچن حداقل فکرم علیرضا قمیشیه ؛ حداقلش.... که همین ترانه هم به خوش واگذار شده/ خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی ممنونم که اووووووووومدی و نقد کردی. چون واقعا من عاااااااااااااااااااااااااااااااااااشق نقدم.... و تنها دلیل ترانه گذاشتنم هم همینه
  • مجید صادقی =D> =D> =D>
    • آرش پیرانی قربونت برم داداش.. فک نمیکردم کسی منو قلممو یادش بیاد... فقط دست؟؟؟؟؟؟؟ پس نقد چی؟
      • مجید صادقی داداشم من فقط خوندم و لذت بردم نقدش با دوستان دیگه
      • آرش پیرانی همینکه اومدی یه دنیا ارزش داره...آخه من یه خط درمیون هستم... حسابی مشغول نوشتنمو وقت ندارم زیاد بییام/////////// فک میکردم همه فراموشمون کرده باشن که دیدم نه بعضی ها داداشمونن واقعا