تابستونِ سرد (اینجا هنوز زمستونه)
وقتی که کولاکِ غمه ؛ رو قله ی آرزوهات
هر لحظه شبنم میشینه ؛ رو چالِ محوِ گونه هات
وقتی هنوزم ؛ تو هجومِ خاطره ؛ یخ میزنی
دستاتو آهسته تویِ ؛ مخملِ رویا میبری
وقتی نگات تو آیینه ؛ سرد و غمینُ ابریه
تمومِ فصلای دلت ؛ به رنگِ خاکستریه
وقتی رو مشکیِ موهات ؛ میباره برف دونه دونه
تقویمِ دیوارِ دلت ؛ رو چله ی زمستونه
وقتی که سوز بی کسی ؛ به استخونت میزنه
هرکس از انبار دلت؛ یه دسته هیزم میبره
وقتی که مردمای شهر ؛ دروغ میبافن و کلاه
حتی تو چشم خورشیدم ؛ یخ بسته انگاری نگاه
وقتی لباس هر شبت؛ به رنگ یلدا میمونه
کلاغ قصه های تو؛ جیک جیک مستون میخونه
وقتی که روز کوتاهه و ؛ شب واسه تو خیلی بلند
روی بخار شیشه ها ؛ انگار نوشتن که " نخند"
تو چاردیواریِ زمین ؛ میونِ این شهرِ غریب
تابستونم سرده مثِ ؛ رنگِ یه طرحِ پُر فریب
میخوای که فریاد بزنی ؛ اینجا همیشه بارونه
چهار فصل سال هم بگذره ؛ اینجا هنوز زمستونه
مریم جعفرزاده