زمستون

روزای دوری و درد تو یه زمستون سرد
تو آخرین نامه هاش نوشته بود بر نگرد

نوشته بود نمی خواد نامه هامو بخونه
هر چی نوشته بودم همه رو می سوزونه

می گفت که رفتم از یاد دیگه منو نمی خواد
خاکستر شعرامو سپرده بود دست باد

هر روز گذشته هارو یه بار مرور می کنم
فکر بد از خودم همیشه دور می کنم

پرسه تو خاطراتت بهم می ریزه منو
اینکه چرا نگفتی دلیل این رفتنو

اون روزا تو نگاهت طراوت خاصی بود
پشت نگاه جدیت یه قلب احساسی بود

چه جوری شد که احساس از لحظه هات پر کشید
کی واسه فردای تو نقشه ی بهتر کشید

https://www.academytaraneh.com/66856کپی شد!
788
۲۰