آواز ِدل ِ !

نبض ِ این حنجره
آواز ِ نفس هاتُ می خواد!
زیر و بَم های صدام
قلبتُ .. دستا تُ.. می خواد!
وقتی اسمت داره از توی ِ صدام ..پر می کشه
سردی انگار پاشو از عمق دلم ..پس می کشه!

گرمی رُ حس می کنی ؟!.. قَلبَمه ..شعله می کشه!
یاد ِ تو اومده این دل ُ به آتیش بکشه !!!
کی میگه ..قصه ی عشق ..قصه ی دلبستگیه
واسه ی من نَفَس ِ ..خود ِ خود ِ زندگیه!!!
یه روز از چشات ..نِگام ..قبله ی عاشقی رُ خواست!
چشم ِ تو گفت خودشه..دلِ تو..اینجاست ..پیش ماست!!!
حالا با دلتنگی یا میونه داره دل ِمن!
واسه دیدنت دیگه بهونه داره دل ِ من!!!
قبله گاه ِ دل شده یاد ِ تو ..گرمی ِ نگات!
با تو همنفس شده ..نمی ره..می مونه باهات!!!
نمی شینه بی صدا دل که به امید ِ خدا!
می یاد ُ پر میکشه واست می خونه .. بی ریا !!!

https://www.academytaraneh.com/66776کپی شد!
1067
۴۶

  • امیرعلی تاج @};- @};- @};-
  • سید ایمان پورحسینی درود بر استاد عزیز و گرانقدر.... =D> =D> =D> =D> @};- @};- @};- @};-
  • احسان نوری سلام خانم ربانی عزیز کار زیبا و یکدستی از شما خوندمو لذت بردم @};-
    • آزاده ربانی سلام از بنده است به حضور شما سرور بسیار گرامی و عزیز.. بنده رو خوشحال و مفتخر به حضورتون کردید امیدوارم همیشه سلامت و موفق در بهترین روزا ببینمتون قربان ..توفیق مستدام @};- @};- @};- @};-
  • حسین خزایی حس تازه ای بود خانم ربانی عزیز .. واقعا لذت بردم و دوست داشتم.... @};- @};-
    • آزاده ربانی سلام منو بپذیرید دوست بسیار گرامی و عزیز ..خوشحالم از حضورتون و اینکه مورد پسندتون بوده قربان .مثل همیشه موفق و همواره سلامت و سرافراز باشید @};- @};- @};- @};-
  • چکاوک جعفری =D> =D> زیبا بود @};- @};-
  • رحیم ممبنی گرمسیری سلام بانو ربانی ترانه زیبا ودلنشینی است توضیحی که به دوستان میدین بسیار جذاب ومفیدن مرسی
  • محمد ثلاثی خیلی قشنگ بود لایکی @};-
  • فریبا سید موسوی سلام آزاده جون .آفرین حس زیبا و صمیمی کارتو دوست داشتم.از توضیحات خوب شما و دوستان عزیز هم. بهره بردم.موفق باشی گلم @};- @};- @};-
  • ديانا سكوت سلام آزاده جانم:-x خيلي خيلي آهنگين و با احساس نوشتي عزيز دلم:-*@};-تا آخر كارو با ملودي ذهنيم خوندم و لذت بردم@};- وقتی اسمت داره از توی ِ صدام ..پر می کشه سردی انگار پاشو از عمق دلم ..پس می کشه! like
  • احسان ابوالحسنی سلام. 1.وجود مصرع ها و جملات منقطع به هر دليلي اونهم با اين كميت روي كيفيت كار اثرگذاره. 2.امروزه استفاده از كلمات قديمي و تا حد زيادي از مد افتاده جز درجا زدن نيست(قبله عاشقي.قبله گاه. دل.) و به شخصه از خانم رباني انتظار دارم سطح دغدغه ها شون فراتر از اينها باشه. موفق و پيروز باشيد.
    • آزاده ربانی سلام از بنده است آقای ابولحسنی عزیز..افتخار دادید و قدم رنجه کردید و البته که خوش آمدید..نظرتون رو شنیدم و نظرم رو هم در مورد فرمایشتون با اجازه تون میگم .. یک نکته بیش نیست قصه ی عشق و این عجب/کز هر زبان که می شنوم نامکرر است ! به عقیده ی بنده: هر وقت سلام..خداحافظی .. ببخشید ..بفرماییدو...از مد افتاد اینها هم که شما فرمودید از مد می افته..من هنوز ندیدم که سلام و تعارفات و مواردی از این قبیل رو که برشمردم از مد بیفته. اگه منظورتون کثرت استعمال این واژگانه که تعابیر تازه ای نیستند بنده تصدیق میکنم ولی با این توضیح که منظور من دقیقا" همین لفظ با همون مختصات دلالت بر اون معنی بوده و بدنبال تعبیر تازه نبودم اما توجه اگه فرموده باشید عبارت تشبیهی ِ نویی را با همین واژگان ارائه داده ام ..تشبیه اضمار ی که بر لطافت بیان افزوده یعنی خواص ادبی رو از الفاظ به قول و تعبیر شما دِمُده استخراج کردم. و باز به عقیده ی من: دغدغه ها ی ذهن هر شخصی ..سفارشی نیست که بره اون رو عوض کنه ..مثل آقا گرگه در قصه ی شنگول و منگول که می خواست خودشو شبیه مادر بچه ها بکنه..بعلاوه ی این که یکی از دهها ترانه ی کسی رو ملاک دغدغه ی ذهن بشمار بیاوریم دور از قضاوت و داوری دقیقه ..من ترانه های بسیار متفاوتی ازجهت فرم واز جهت محتوا دارم مثلا" ترانه ی "شوکران"و جنابعالی با شعرها ی من که غیراز چهارچوب ترانه هست هم در ضمن برخوردی نداشتید ..اگر فقط راجع به این کار سخن می گویید واز محتوای یک عاشقانه به دغدغه تعبیر میکنید البته که امری علی الحده است ..بنده گله ای ندارم در زاویه ای که از این ترانه با من برخورد داشتید اگر فرضا"از بیست سانت ِقامت ِ ذهن و زبان ِ من فقط یک سانت یا نیم سانتش در تیر رس دید ِ شما قرار گرفته و پیدا بوده.. نه شما خلاف میگید که من نیم سانتم ..نه بنده خلاف میگم که بیست سانتم .. در جاهای دیگر ..از زوایای دیگر ..حقایق رونمایی می شود و اختلافات از میان برمیخیزد ..چون حقیقت ..امر مستقلی است از تشخیص و از تایید ما..من یا شما.. و اما انتظار شما از سطح دغدغه های بنده .. شاعر شعر ِ بهارم /پیشه ام را عشق بنویس هر رگم صد دانه ی شوق/گونه های دفترم خیس از عبور ناخوشیها از خوشیهای گذشته رنگ ِ تردید ِ فرا رو آرزوی چله بسته می نویسم می نویسم با نفسهایم نگاهم جوهر ..این طوفان عصیان ..قلم ..این سرپنجه ی تیز ... . من همینم که گفتم .. و بیشتر یا یزرگتر یا تواناتر ..هم نه ..نیستم .. مهربانتر از اینی که میبنید ..بله هستم ..و با همین قدو قواره ی ذهن و زبان مرا ببینید و بجویید چون به قول شاعر: ذات ِ نایافته از هستی بخش/کی تواند که بود هستی بخش! ..به زبان آدمیزادگان.. یعنی اینکه چیزی رو که در نهادت نیست جگونه می توانی به دیگری ببخشی و اهدا کنی! من نمی توانم غیر ِ خودم باشم ..نه می خواهم و نه می توانم ..چنانکه شما نیز..! ضمن اینکه من فضای ترانه رو فضایی می دونم که انسان یک تکیه گاه خیال و جولانگاه خیال ی داشته باشه بهش پناه ببره..در ترانه برای خودش هم زبون و همدل و گاهی تکیه گاه و سر پناه پیدا کنه و تمدد اعصاب و تجدید قوای روحی و جسمی بکنه و فضای گله مندی و شکایتها هم بنظرم در ترانه باید به سمت لطافت هدایت بشه و به سوی تلطیف روح و صیقل خوردن احساس بره..خود ِ من آوردن مثلا" زشتی های اجتماع رو فرض کنید اعتیاد رو که با کم و کیف چگونگی مصرف ِمواد مخدر حالا یا با اشاره های مشخص یا خیلی مستقیم تر خوشایند نمیدونم ..باید دردها رو گفت دغدغه هارو بقول شما گفت ولی هر چیزی حدو محدوده ای داره و مخاطب ترانه از هر صنف و سنی هستند و برای فرداشون ترانه ای باید وجود داشته باشه که ظرفیت خاطره انگیزی و نوستالژی هم داشته باشه ..مثلا" در ترانه ی خودم مثال میزنم ..در ترانه ی "من می رم صبح ُ بیارم.." در ظاهرِ امر گفتگویی عاشقانه تصویر سازی و پرداخت شده ولی گلایه ی عمیق تری رو داره در لابلا ی خودش به ظرافت بیان میکنه و در واقع تعریضی ست به وضعی که باید خاتمه بیابد و صبح و روشنی جای اون رو بگیره..از جهت بیان و از لحاظ معانی هم ترانه ی قوی یست ..خوب این می تونه ضمن اشاراتی که داره خاطره انگیز و محل ِ اتکای احساس و مَفَر ِ ذهن از ناملایمات بشه..اینجور چیزها سلیقه و اینهایی رو که گفتم عقیده و پسند من است حالا اگه سرنگ و قرص اعصاب و خودکشی ورگ زنی باب پسند یا به قول شما مد روز شده ..من نمی پسندم و هرگز هم سراغش نخواهم رفت با تمام احترام و تواضعی که در برابر سرایندگان چنین آثاری دارم..این واژگان و گفتگوی فراهم آمده از چنین فضاهایی بنظرم برای موسیقی متن فیلم ها یی با چنین موضوعاتی از یک طرف و از طرفی برای فضای شعر مناسبند و نه ترانه!این عقیده ی من و سلیقه ی شخصی من است و در چهارچوب همین هم کار می کنم..ترانه ی "جمجمک برگ خزون نیست "را هم از من اگر ببینید ..باز گلایه ها سمت و سویشان به همین سو است یعنی بیان لطیف ِ نابسامانی ها که درد سراینده رو به همدردی مخاطب گره میزنه و پیوند می ده..نمیدونم کدومیک از کارهام رو خوندید .. .خوب آقای ابوالحسنی عزیز ضمن سپاس از توجه و حضورتون شما را به خالق شعر هستی می سپارم و براتون آرزوی توفیق روز افزون دارم. @};-
  • صادق شيخي احساس خيلي خوبي داشت..موفق باشيد @};-
  • فریبا رستگار سلام خانم ربانی نازنین ازترانه زیباتون لذت بردم وهمچنین توضیحاتی که درجواب آقایون داده بودید آموختم. @};- @};-
  • مجید صادقی سلام دوست عزيز خانم رباني ممنون از ترانه زيبا و كلاس درسي كه گذاشتيد استفاده كردم مرسي
  • سهیل پیلتن درود خانم ربانی عزیز کار زیباتون رو خواندم از خواندنش لذت بردم نکاتی رو که فرمودین مو به مو مطالعه کردم و اموختم از توضیحات خوبتون بینهایت سپاسگزارم @};-
  • مجید شمس سلام خانم ربانی ترانه خوبی بود اما نکاتی هس که میرتسم بگم و اشتباه در بیاد ;)) البته همینکه باعث توضیح شما بشه خودش کلاس درس هست برامون @};- نفس هاتُ می خواد! دستا تُ.. می خواد! قافیه کردن / نفسهات و دستات / با "ها" جمع و " ا " جمع ، فکر نمیکنم صحیح باشه @};- قافیه / پس و پر که بازم اشتباه هست. میکشه و بکشه رو تردید دارم :) ............................... خانم ربانی ترانه رو خوب نوشتین اما نظر شخصیم اینه که زیادی ساده هس و مخاطب با واژ هائی سر و کار داره در ترانه شما که سطحی هستن @};- بموفق باشید و برقرار @};- @};- @};-
    • آزاده ربانی سلام ..آقای شمس ..اولا" که ..نترسید ..نترسید.. ما همه با هم هستیم..و اما از شوخی گذشته اول پاسخ منو ..برای دوست عزیزم آقای عباسی ..در مورد قافیه ی جعلی مطالعه بفرمایید بعد بیاید اینجا ..باهاتون کار دارم ..خوب اون توضیحات رو که شنیدید .. واما ..نفسهات/دستات.. باید بدونید "ه" به دلیل اتصال به "الف" به حساب نمی یاد پس در نتیجه میشه"دستات /نفسات ..و از طرفی نفسهاتُ /دستاتُ=نفسهاتو / دستتاتو ..پس "ت "هم حرکت داره و در ساخت آوای مشترک پایانی نقش ساز ه..پس اینهم یک نوع دیگر از قافیه ی جعلی ست مطابق همون توضیحاتی که داده شد.نفس ودست حرف روی مشترک ندارند خوب نداشته باشند براشون اجازه داریم بسازیم خوب می سازیم ..خوب بعد جواب امثال آقای شمس عزیز رو چی بدیم ..خوب دیدید که دادیم ..نه آسمون اومد به زمین نه زمین دهان باز کرد آزاده ای رو به جرم کفرگویی بلعید..چی شد جز اینکه به دانش مون افزوده شد چیزایی که بلد نبودیم یاد گرفتیم ..ایرادهایی رو که از دوستان از این به بعد می خواهیم بگیریم ..متوجه می شویم که خیلی هاش جوازه و ایراد فاحش نیست ..نمیگیریم وگرنه خود سعدی و خود مولوی و خاقانی حتی ..اگه پاشون به این آکادمی برسه ..از فرط مواخذه و استیضاح و اعتراض بعضی از گرامیان قالب تهی می کنند ..من در خیلی جاها پای کامنت ها میبینم ایرادهایی رو که ازش با قاطعیت میگذرم و می دونم که ممکنه خود اون دوستم هم متوجه نبوده ولی از جوازها استفاده برده ..این را هم بگم که در اغلب موارد و اغلب اوقات و اصل بر این است که قافیه ناب و گزیده باشه اما در جاهایی با توجه به معانی مورد نظر سراینده و با توجه به حسی که می خواد القاء کنه در تنگنایی قرار می گیره که قافیه ی معموله یا مجعول بسازه ..اونهم نه اینکه بشینه با صرف وقت و انرژی آنچنانی ..ببینه چی رو به چی بچسبونه از توش قافیه در بیاد ..نه اتوماتیکمان وبر اثر انباشته های ذهن و زبان و از طرفی آگاهی های بلاغی این قواغی به ذهن خطور کرده و جایگزین قافیه ها ی به اصطلاح ناب می شود و انسان رو از تنگنای حادثه میرهاند ..اینجور قافیه ها اونقدر بسامد استفاده و کاربردشون زیاده که دسته بندی و نام گذاری شدند و به عنوان جواز مطرح شدند و یا تحت عنوان عیوب قافیه در برابر قافیه ی ناب محک می خورند ..تمامی ِقافیه هایی از این دست رو که در سوالات کنکوری برای داوطلبان میگذارند تا تشخیص بدهند عیب این قوافی چیست ..مثالها و نمونه هایی از شعرها و سروده های شاعران طراز اول ِ ادب فارسی رو شامل میشه مثل سعدی نظامی مولوی فردوسی و حافظ خاقانی..پس اگه چشمی دَه دهُم نبود نمی شه گفت چشم نیست !اگه قافیه ای ناب نبود نمی شه گفت قافیه نیست! اون چشم میره عینک میگیره ! این قافیه میره جواز می گیره ! جون ما رو هم این توضیحات.. میگیره ! کلا" هم دو دسته آدم از این جور قوافی استفاده میکنند الف :خیلی از با سوادها ب: خیلی ازبی سوادها با سوادهاش که می شن امثال اون بزرگان که نام بردیم ..اونقدر در تفکر در اندیشه در علم انباشته ی ذهنی داشتند که معطل لفظ و معنی و دلالت معنی و غیره نبودند در اغلب آثارشون گزیده و به کمال سخن گفتند جای تردیدی از تسلط و چیره دستی شون برای احدی باقی نگذاشته اند و اگر موارد جواز را استفاده کردند بحق و بجا و شایسته و ترجیح پیچش مو ..به مو ..بوده .قطعا" و کاملا" هم آگاهانه و عامدانه بوده . و اما بی سوادهاش نه از عروض نه از قافیه نه از ادب نه از فضای ادب آگاهی ندارند یا آگاهی ناقص دارند و سر هم بگردونی میبینی مثل پازل از تیکه پاره های کلام این و آن برای خودشون چهل تیکه می بافن یعنی رَویه و سبک و قلم ندارند که آدم بگه بر پایه و اساسی بعضی از مانورها از جمله این گونه قوافی رو دارند و بکار می برند. واما نظر خود ِ منو بخواید میگم برای افراد مسلط و آگاه به فنون بلاغی این نوع کارها آفت نداره چون اینها آگاهی هایی دارند که مسیرشون معینه و به جاده خاکی نمیزنند ولی کسانی که تازه کارند ..خیر ..اول باید بسامد قافیه هاشون رو در آثارشون به درصدی از صحت برسونند تا کاربرد جوازها ..سخن اونها رو از اعتبار و از اقتدار نیندازه.. من در مورد خودم ..فکر میکنم به حدی رسیده ام که بتونم چنین مانورهایی رو بدم و متهم به ندونستن یا غلط کردی ..نشم ..البته در جمعی که منو میشناسند و همه جور کارهایی از من دیدند مثلا" شعرهای کلاسیک و در غیر از چهار چوب ترانه ازم خوندند.که برای نمونه چها ر پنج تا کارم رو همین اخیرا" چون گفته شد در چهاچوب شعر کلاسیک است با تمام قوت و لطافتی که داشت رد کردند ..اینه که قضاوت دوستان عزیزم رو با احتساب این محدودیتها در شناخت قلمم در نظر دارم و گله ای نیست ..بلکه توضیحاتم از بابت ِ این است که آگاهی داده بشه..یه جورایی مثل رانندگی می مونه ..خطا ..خطاست ..اما یه کسی که بعنوان مثال ..فقط از رانندگی قواعدش رو در آئین نامه خونده و بیست ساعت تعلیم دیده ..شاید نتونه دست فرمون یک راننده ی ماهر رو در یک گذرگاه که برای عبور تشخیص ِ اول از دوم رو میده و مانعی رو رد میکنه بخوبی درک کنه .. فرق بین تئوری و جولان در میدانگاه عمل.. خوب راجع به سادگی هم که نظرتون رو شنیدم و لی سادگی که با ابتذال همراه نباشه سادگی پسندیده ایست ..نمیدونم لحن گفتارم رو میگید یا فکر و اندیشه ای رو که مطرح می شه ولی در همین ترانه که بنظرتون ساده اومده بنده تشبیه اضمار ظریفی بکار بردم که دعوتتون میکنم توجه بفرمایید ..اونجا که گفتم :یه روز از چشات نگام قبله ی عاشقی رو خواست ..به اضمار و پوشیده ..گفتم "چشم تو قبله ی عاشقی منه که دلم رو ربوده" ..این را میگویند بیان فنی در تشبیه ..و خیلی هم ساده نیست و نیاز به حلاجی و فعالیت ذهنی داره فهمیدن و دریافتنش..!چشم ِ تو گفت ..خودشه "دل ِ تو " اینجاست ..پیش ِ ماست ! نظر من اینه که اگر هم سهل و آسان باشه گفتار ِمن ..از نوع ِ گفتار سهل وممتنع محسوب می شه ..یعنی سهل گفتنی که نظیر اون را گفتن آسون و سهل نیست و ممتنع است ..یعنی اینجور گفتار شگرد و فن و نسبتا" آگاهی میطلبد و میخواهد و فرق دارد با گفتار ساده ی بی فن و بی آرایه و خالی از خواص ادبی .ولی نظرشما برای من محترمه.. بهترین سهل گو در ادب فارسی سعدی ست که کارهاش سهل و ممتنع است و من بسیار ارادت به ایشون علی الخصوص در غزلیات نابشون دارم.. من که کم کم خسته شدم و احتمالا" خسته تون هم کردم .شادو پیروز باشید . @};- @};- @};-
      • مجید شمس خب خیلی ممنونم از توضیحاتتون و درنتیجه هر سه قافیه سالمن و ماهم دیگه نباید به کسی بگیم قوافی دچار عیوب هست :) یعنی ایرادی نداره که تو یه ترانه کوتاه سه بار جواز بگیریم @};- موفق باشید @};- @};- @};-
      • آزاده ربانی من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم /تو خواه پند گیرو خواه ملال... در این که به کی چی بگید در مورد قافیه .. مختارید ..من نظر و دانسته ا م رو گفتم ..و قصدم به هیچ وجه تحمیل نظراتم نیست ..اون که در متن ِتوضیحاتم به حضرتعالی دیدید که گفتم از این به بعد ..ایراد نگیریم.. جنبه ی آمرانه نداشت لحن وطرز گفتار من اینطوره..که موارد ی رو که برمی شمارم با خودم بازگو میکنم و یک نوع گفتار غیر مستقیم است که به آن خطاب نفس می گویند ..برای احترام به آرای دیگران ..که نمی خواهیم لحن ما دستوری یا آمرانه یا مخاطبمان فقط فرد مشخصی باشد اینگونه سخن میگویم.. در مورد مطلبی هم که فرمودید.. مثالی که از سعدی زدم ..حاشاک/الاک..دوتا قافیه ی جعلی در تکه ای کوتاه از کلام اومده بودند ..علاوه براین که درکل شعر هم قوافی جعلی ادامه دارد ..ممکنات ..کائنات..طیبات و... در ضمن من نگفتم قافیه ی جعلی سالم است بلکه گفتم این هم یک نوع قافیه است که کاربرد زیادی هم دارد و تاکیدم هم بر سالم بودن قافیه نبود بلکه براین بود که قافیه ناب نیست ..فرق است بین قافیه ی ناب و قافیه ی معموله .. حالا کسانی اگه هستند که ایده آلیست هستند و نمی خواهند یا به هردلیل نمی پسندند ویا توانایی گفتن قافیه های سراسر ناب رو دارند ..و از کاسه ی شکسته آب نمیخورند و چشمشون نیاز به عینک ندارد ..ما هم براشون سر خم میکنیم و دستشون رو هم به دوستی میفشریم و به سلیقه شون هم احترام میذاریم ..غرض بنده آگاهی دوستان بود از جوازها و مجوزها ..سلیقه ی شخصی را به طور قطع مختارید و صاحب نظر که در نظراتتون اعمال بفرمایید ..ولی بدانیم که این موارد که عرض شد هم هست و بدانیم تحت چه عنوان و در کدام دسته از قواعد دسته بندی می شود ..والسلام زحمت ما بر شما دوست گرامی ..ان شاءالله تمام.
      • مجید شمس خانم ربانی شما استاد مائید آیا پر و پس میتونن قافیه باشن یا جعلی هستن ؟ اگر قافیه جعلی سالم نیس پس ناسالم میشه ؟ اینا رو برای یادگیری خودم پرسیدم استاد :)
      • آزاده ربانی بله قافیه ی جعلی=قافیه ساختگی یعنی حرف روی مشترک ندارند و واقعا" عناصر اصلی شون قافیه نیستند توضیح که دادم.. ما گاهی با ترکیبی که می سازیم گاهی هم با تجزیه ی یک عبارت ترکیبی اینجور قافیه ها رو به طرزی که گفته شد می سازیم ..مثل دست مصنوعی پای مصنوعی چشم و دندان مصنوعی اینها هم مصنوعی و جعلی هستند جایی رو که اشغال میکنند جای قافیه ی واقعی و سالمه ولی خودشون قافیه ی جعلی اند یعنی کاربرد را دارند در جایگاه ِ تعریف شده و اشغال شدشون ولی سالم به همون معنی که دندان مصنوعی رو شما نمی تونید از سالم یا غیر سالم بودنش حرف بزنید اینها هم همون حکم را دارند و در برابر قافیه ی ناب قرار میگیرند ..مثلا"شما دندانپزشکی میروید و پرُتِز جای دندون کشیده شده می ذارید بهتون می گویند دندون مال خودتونه یا پرتز ه=مصنوعیه ؟! خود دندون مصنوعی که گذاشتید سالمه ..شکسته یا لق نیست ولی سالم به معنی طبیعی و واقعی نیست اینهم به همون ترتیب کلمه ی بسیط رو مرکب فرض می کنند یک جزء را قافیه قرار می دهند یا برعکس و یا به ترتیب دیگه و به روشهایی که قاعده مند است این قافیه ها رو می سازندو معمول ومتداول هم هست عیب فاحشی به حساب نمی یاد ولی قافیه ی ناب هم نیست و در بحث عیوب قافیه هم جزء جوازها یی ست که شعرا تقریبا" تمامی شعرا از اون اونهم در آثار فاخرشون سود جستند..والسلام . @};- در ضمن اگر دانشجوی من بودید چنان نمره ی پایان ترمی می دادم بهتون که برید آقای شمس جعلی بسازید قافیه ی جعلی که سهله!!! شوخی کردم البته @};-
      • مجید شمس :) خب استاد الان احساس میکنم فهمیدم البته اگر استاد هفته پیش جلسات رو شروع میکرد شاگرد تنبل نمیشد :"> آقای شمس جعلی و سالم نداره که ، همه میگن شمس حالش چطوره ، نمیگن شمس جعلی یا سالم ;)) ممنون بابت توضیحات ارزنده تون @};- @};- @};-
  • علی حمیدی درود بر شما @};- سبک خاصتونو دوست دارم زیبا مینویسید @};- @};- =D> =D> در پناه حق...
  • سامان جاويدان خانم ربانی عزیز سلام خوندم کارتونو دست مریزاد همیشه از شما چیزای جدید یاد میگیرم . میپسندم کارتونو .
  • عليرضا عباسي درود خانوم رباني پر، و پس و شعله و آتيش رو با هم قافيه كرديد هميشه از نظرات خوبتون كمال استفاده رو ميبرم. موفق باشيد.
    • آزاده ربانی سلام بر دوست عزیزو خوبم در مورد نکاتی که فرمودید اونطور که شما پنداشتید نبوده بلکه :پر می کشه /پس می کشه . شعله میکشه/ آتیش بکشه .رو در نظر داشته باشید. نمونه اش در اشعار شعرای کلاسیک: دو ش با خود ترانه می گفتم / غزل عاشقانه می گفتم گر ز سر میگذشت آب ِ دوچشم /با کس این ماجرا نه می گفتم "کمال خجندی" قافیه ی معموله:محصول ابتکار ذهن و دخالت شاعر در وضع حرف روی می باشد بدین ترتیب که شاعر با عملی ابتکاری حرفی جز روی اصلی را روی شعر قرار میدهد به این نوع قاغیه قافیه ی جعلی هم میگویند. مثلا" چالاک را شاعر می خواهد بکار ببرد و حاشا و اِلا را با آن قافیه کندمی آید "ک" را با حاشا و با اِلا ترکیب میکند و قافیه ی جعلی می سازد: ای بر تو قبای حسن چالاک/صد پیرهن از محبتت چاک مهر تو توان برید هیهات/کس بر تو توان گزید حاشاک پای طلب از رَوِش فرو ماند /می بینم و چاره نبست الاک بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله ی کار خویش گیرم "سعدی" گاهی از تجزیه ی یک کلمه هم می توانید قافیه بسازید: که بر عکس در اینجا کلمه ی ساده و بسیط را مرکب حساب میکنید و قسمتی را قافیه و قسمتی را ردیف قرار می دهید: گر عکس روی تو افتد بر آینه/گردد ز فیض نور تو قرص خور آینه از لفظ فحل و معنی بکرم امید هست/کاخر نتیجه ای بدر آید هر آینه "کمال الدین اصفهانی" هر آینه را شاعر به دو قسمت کرده و هر را به عنوان قافیه آورده و آینه را ردیف قرار داده..سعدی هم نمونه هایی دارد از تجزیه معروفترینش که در فنون بلاغی پای ثابت کنکورهاست این بیت است: یکی در بیا بان سگی تشنه یافت/برون از رمق در حیاتش نیافت جزء اول "نیافت" را (ن متحرک) را باید به "تش" افزود ..تش نه =تشنه یک بیت دیگر راهم از باب بحث قافیه ی جعلی میگویم و بحث قافیه ی جعلی را تمام و با اجازتون دوره کردیم باهاتون. هرچند که درویش پسر فغ زاید/در چشم توانگر همه چغز آید فغ=زیبا رو در اینجا چغز =مجازا" زشت رو ..قورباغه خوب نتیجه این می شود که وقتی دستمان برای قافیه با توجه به معانی که در سر داریم باز نیست میتوانیم به جای قافیه ی ناب از قوافی جعلی هم مدد بجوییم ..این هم شگرد خیلی باسواداست هم شگرد خیلی بی سوادست .. باسواد هارو که براتون نمونه آوردیم بیسوادهارو هم که خودتون در ترانه ی من ملاحظه فرمودین ..دیگه برید خدارو شکر هم بکنید که دوستی مثل من دارید با جنین حوصله و علاقه ای جواب بهتون پس میده .. خسته هم نباشید ممنون و مفتخرم به حضورتون @};- @};-
      • سید ایمان پورحسینی درود بر بانو ربانی عزیز.... دست مریزاد... چقدر اینجا خوبه که هر وقت میام هم یه کار متفاوت و خوب میخونم و هم کلی مطالب جدید می آموزم ... درود بر شما استاد گرانقدر....واقعا حضور شما در این آکادمی یک نعمت بزرگه.... @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
      • آزاده ربانی درود بر شما دوست گرامی ممنونم از لطف شما و همچنین از حضورتون ..توفیق روزافزون @};- @};- @};- :">
  • رسول آدینه خانم ربانی خیلی دوس داشتم ملودی که تو ذهنتون داشتین و میدونستم وخیلی دلم برای این غصه سوخت در کل چیزی که میبینم القا یه حس جاری مثل عشق یا خود عشق تو پیکره ی اکثر کاراتون هست میتونم اسمشو بزارم یه حس خوبه کشف نشدنی که همون منو پای کارتون میکشه حتی تو همین ترانه ای که غم هم از عناصر اصلی وجودیش هست @};- @};- =D> =D>
  • عباس مقدم درود بر ازاده ی عزیز مرسی که هستی و با ترانه هات احساس خوبی به مخاطبات میدی همیشه از خوندنت لذت بردم و میبرم آفرین بانو @};- @};- @};-
    • آزاده ربانی درود برشما آقای مقدم گرامی ..ببخشید هم شما و هم دوستان عزیزم همگی که دیر برای عرض تشکر خدمت رسیدم شرمنده شدم ..کارهای زیادی در دست داشتم که مانع شد از اینکه به موقع لطف دوستان رو پاسخ بدم به استثنای عده ای از دوستانم که واجب بود به پرسشهاشون در اولین فرصت پاسخ بدم..به هر حال ممنونم مثل همیشه از حضورتون و از لطفتون قربان @};- @};- @};- @};-