هر روز…

هر روز، هر لحظه، حالت رو می‌پرسه؟!
غمگینه اما باز می‌خنده با غصه؟
ایراد می‌گیره از چشمای «میشی»ت!
از رنگ کفشاتو از طرح «نقاشی»ت!
راستی بگو اونم «قَدر ِ»ت رو می‌دونه؟
هر وقت دلتنگی آواز می‌خونه؟
اون مثل من هر روز قُربون تو میره؟
یا با نگاهی سرد هر روز می‌میره…!
راستی بگو با اون مثل منی یا نه
اشکاشو می‌بینی، چشماتو می‌بندی؟
وقتی که بغضاشو آروم می‌بلعه
دستاشو می‌گیری یا باز می‌خندی؟!
.
.
.
هر روز، هر لحظه، حالت رو می‌پرسه؟!
غمگینه اما باز می‌خنده با غصه؟
.
.
.
از عشق می‌گفتی، من رو نمی‌دیدی
لعنت به تو زیبا…
دنیامو دزدیدی…

(سید مجتبی حسینی)

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/66707کپی شد!
886
۱۳