غریبانه
جایی شنیدم قویِ زیبایی که دل میده
عُمرش همون جایی که دل داده تموم میشه
اما برای من که دل بستم به تهرانم
برعکسه عمرم توی این غربت حروم میشه
این دوریِ مُزمِن یه جبره,سخت درگیرم
انگار دنیا با من از نزدیک میجنگه
من آسمونِ دودیِ تهرانو کم دارم
کی گفته هر جا آسمون باشه همین رنگه؟
غربت ینَی زاینده رودی که نمی خوامش
من سدِ لتیانم رو با دلشوره گُم کردم
هجرت یَنی غمگین ترین اجبارِ امروزم
ای کاش یک روز از سر اجبار برگردم
تهران فدایِ اون پُلِ گیشات, پیداااا بود.
اینجا سی و سه تا پُل از گُم گُمتَرَم کرده!
دلتنگِ اون میلادِ پا برجاتَم ای تهران.
اینجا یه بُرجش بَس که میلرزه وَرَم کرده.
کُلِ جهان توو حَسرتِ تهرانِ من می سوخت
نصف جهان این حسرتو, تقدیرِ ثابت کرد
سوغاتیِ شیرینِش ,اون گَزهای پُر پسته
من رو اسیرِ دردِ بدخیمِ دیابِت کرد.
غربت شبیهِ جاده ها تا مَرزِ تهران شد
با چشم تَر شب تا سحر کابوس می بارم
توو این دیارِ تَب زده با شمع اشکم ریخت
اینجا کنارِ شمع و غم یک گور کم دارم
جایی شنیدم قوی زیبایی که دل میده
عمرش همون جایی که دل داده تموم میشه
اما برای من که دل بستم به تهرانم
برعکسه عمرم توی این غربت حروم میشه